۱
با آمدن تو شب سحر می گردد
هر باغ امید، پرثمر می گردد
بعد از یخ و سرمای زمستان یک صبح
برمی گردی بهار برمی گردد
۲
اي ترجمه ي هرچه تبسم برگرد
اي آيه ي آخرين ترنم برگرد
اي همسفر قافله ي خسته بيا
همسفره و همنشين مردم برگرد
۳
در كوچه انتظار ديديم تو را
در نغمه چشمه سار ديديم تو را
هر غنچه به ياد تو شكوفا شده است
در معجزه بهار ديديم تو را
۴
شب گفت كه صبحگاه با خود داري
دل گفت جواب آه با خود داري
پرسيدم از ستاره احوالت را
گفتند كه نورماه با خود داري
۵
در دست كليد قفل زندان داري
در چشم ، اميد دردمندان داري
با نام تو هر كوير سرسبز شود
روي لب خود سرود باران داري
۶
اي داغ به قلب تو مكرر برگرد
اي وارث ذوالفقار حيدر برگرد
پس تا كي بي قرار ديدار شويم ؟
اي يكه سوارجمعه ! ديگر برگرد
۷
اي جمعه عشق را تو موعود بيا
اي جان كوير تشنه را رود بيا
تا باغ نخشكد و نگريد غنچه
امروز دوباره دير شد ... زود بيا ...