شاید که به چشمان گلی باخته باشم!
باغمزه و نازش همه شب ساخته باشم!
شاید که دلم را سرِ بازار نگاهی
حیرت زده، مفتون شده، پرداخته باشم
شاید که در آغوش سحر زاد شقایق
با دست تو ای صبح، دل افراخته باشم
آنقدر که شب پر شده از صوت حزین ام
شد سوءتفاهم، نکند فاخته باشم!
با پای پر از آبله در جاده ی محتوم
شاید که به سودای سحر تاخته باشم
در کار خودم ماندم و هنگام یقین است
شاید که دلم را به شما باخته باشم!
شانزده خرداد نود و سه