ای کاش می رفت و برمن تبسم نمی کرد
اینگونه قلب ِ مرا پر تلاطم نمی کرد
می خواست نذرم پذیرفته می شد وگرنه
من را فقط راهی ِ مشهدو قم نمی کرد
از بس که در گوش ِمن سوره سوره تبرخواند
امروز قربانی ِ وهم هیزم نمی کرد
یک عمر از خوردن سیب حوا مریضم
او لااقل صحبت از طعن مردم نمی کرد
دیدم که در گردنش نیست آن سینه ریزم
او عاشقم بود اگر ... هدیه را گم نمی کرد
در خلوتم رو به تحلیل و جان کندنم که ...
ای کاش می رفت و بر من تبسم نمی کرد
مجتبی اصغری فرزقی (کیان)