ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زبان نو

گاه فکر میکنم باید جاشویی سیاه چرده میبودم در کشتی های قدیم / دلخوش به گاه گاه کافه های بندری / عطر تند لیمو و شراب
گاه فکر میکنم باید کفش دوزکی بودم در مزرعه ای لایتناهی / کفشدوزکی عبوس که ساعت ها به خال های جفت های گاه گاهش خیره میشود
گاه به اشیا فکر میکنم / که چرا سنگی نبودم غنوده در آغوش کوه / سالها / یا حتی الواری که با دندان تیز موریانه عشقبازی میکند
به هر چه جز اندیشیدن دل بستن …. آب شدن
گاهی فکر میکنم باید جلیقه ام را به صندلی اداری ببخشم
عینکم را به دوربین های مدار بسته
لباسم را به بی قراری دریاچه ها
اسمم را روی اعلامیه ای مستبد …

چهار دست و پا به قفس آهویی بروم تازه صید شده
راه گریزی بیابیم
و دفتر های کاهی دنیا را
با
همه ی اشعار عاشقانه شان بجویم …
من فکر میکنم که نیستم ….؛
 

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر نو ، وحید ضیایی ، عاشقانه ،


   تاریخ ارسال  :   1393/5/27 در ساعت : 13:35:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  750


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1393/5/28 در ساعت : 21:13:40
سلام و عرض ادب استاد
درود بر شما
مويد و منصور باشيد
مجید مه آبادی
1393/5/27 در ساعت : 16:14:36
من هم
فکر می کنم که نیستم
درود شاعر
راشین گوهرشاهی
1393/5/28 در ساعت : 9:14:44
من فکر می کنم که نیستم
تو فکر می کنی که نیستی
او فکر می کند که نیست...
و اینگونه تراژدی بلخ تکرار می شود..

نغمه مستشارنظامی
1393/6/11 در ساعت : 2:52:23
بسیار عالی
بازدید امروز : 2,792 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,732,266
logo-samandehi