دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

غدیر خُم

ای گل دادار سلامن علیک
شمع شب تار سلامن علیک
شیفته ی روی توام یا حبیب
در به در کوی توام یا حبیب
ما همه مدیون تو آیین تو
در کنف سایه ای از دین تو
ای حرمت قبله گه مسلمین
ای شه بی مثل،خدای یقین
چاره ی اسلام نمودی به حج
تا نرود قافله مان راه کج
امر خدا بود که غوغا کنی
مشکل این قافله را وا کُنی
گفت چو ابلاغ کنی این پیام
امر رسالت شده بر تو تمام
امر خدا گر تو نخوانی بلیغ
23سال آن همه رنج ای دریغ
بزم خدا و تو و روح الامین
نام غدیر است،خُم اندر زمین
چند نهادند ز پالان چو کوه
حلقه ی این جمع در اوج شکوه
پای نهادند بر آن جایگاه
مثل دو خورشید دو یار و دو ماه
احمد مختار به بالا گرفت
آن ید خیبر کن مولا گرفت
داد نشان چهره ی ماه علی
شیعه نهد پای به راه علی
گفت پس از رفتن ما این علیست
نور امامت به رخش منجلیست
حال،ولی الله حاتم شده
تاج بر انگشتر خاتم شده
دست بسی گشت به بیعت دراز
وای از این قافیه از این فراز
بیعت جمعی همه از روی کین
نی خبر از عشق و محبت،یقین
شه پر جبریل بشد قرش راه
زیر قدم های یم جان پناه
مژده که عید آمده بر عید نو
ذکر علی از لب هستی شنو..
سیف اله باقریها(وارش)

---

---

   تاریخ ارسال  :   1393/7/19 در ساعت : 11:42:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  682

---

---