ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آل ظلم اند و آل استبداد
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا

شده دنیا پر از دروغ و نفاق
طاقت مسلمین دنیا طاق

راه هامان طریقی از آتش
کعبه در منجنیقی از آتش

آل مروان و ال ذی الجوشن
مست حمله به سرزمین یمن

در زمین یمن به اسماعیل
تیغ از پشت می زند قابیل

پرده داران درون حله به خواب
گردشان مطربان خراب شراب

دین شان نیست غیر ظلم و فساد
کاخ هاشان بلند چون شداد


" کاخ هاشان بلند و همت پست"
محو نفس اند و رفته اند از دست


نزدشان شد مقام ابراهیم
کاخ سبز و سفید و اورشلیم

آل ظلم اند و آل استبداد
نیست موسایشان بجز موساد

گرم فرمانبری ز کفر و نفاق
تا زنند آتشی به شام و عراق

سنگ بر کعبه می زنند هنوز
منجنیق است جرثقیل امروز 

پرده دارند و دزد و تاراجی
تیغ ها می زنند بر حاجی

به همان مردمی که روزی شاد
ره گشودند روی زین العباد

قرنها پیش از این حسین علی
در همین سرزمین حسین علی

حج خود را تمام کرد و گذشت
به شهادت سلام کرد و گذشت

قرنها پیش حضرت سجاد
پای چون در زمین کعبه نهاد

حاجیان راه باز می کردند
عرض راز و نیاز می کردند

این همان مردم وفادارند
باز هم رو به کعبه می آرند

**
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا

ناگهان شاه نابکار حجاز
راه را بست بر جماعت باز

شمر گر آب بست این ره بست
حرمت کعبه و منا بشکست

این همان مردمان دلگیرند
به کدامین گناه می میرند؟

بارها راه عشق اگر شد گم
راه بگشوده اند این مردم

پیش از این بود راضی از این ها
نور چشمان سیدالشهدا

قرن ها رفته است و اینک باز
ظلم دیگر به میهمان حجاز

حاجیان خسته از مصائب شام
ظلم اینان کجا و ظلم هشام؟

با چنین ظلم و جور و نفس و هوی
ابن عبدالملک کجا و شما!

دید او ازدحام اهل حرم
پس کشید از حریم کعبه قدم

گرچه او از هوای نفس شکست
بهر نظاره گوشه ای بنشست

استلام حجر نکرد هشام
چون شما تیغ بر نکرد هشام

هرچه را آن شقی رعایت کرد
نسل عبدالعزیز غارت کرد

در کمال شقاوت این جانی
عید قربان گرفت قربانی

کعبه اما سیاهپوش شماست
پرده ای از پیام عاشوراست

دارد از دولت ولای حسین
کعبه هم بوی کربلای حسین
کلمات کلیدی این مطلب :  عربستان ، منا ، قتل عام ، حادثه ، حج ، حاجیان ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1394/7/5 در ساعت : 22:25:17   |  تعداد مشاهده این شعر :  1690


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/7/6 در ساعت : 11:47:56
سلام
نکته ای که در باب "آل ظلم اند و آل استبداد" اثر علی آقای قزوه:
اگرچه زندگی در زمانه ای که جریان اطلاعات آزاد از طرق مختلف، می بایست معمولاً موجب گشودن راه های از پیش بسته می‌شد، لیکن متاسفانه گاهی همین دسترسی آسان، باعث آن شده است که مسیرهایی زایا و ارزشمند بسته شوند. مسیرهایی که مسافران خود را دارند و از قضا، بسیاری را هم به مقصدی پسندیده می رسانند.
مکاتب و ریزمکتبهایی که به خصوص از قرون نوزدهم و بیستم از سوی متفکرین غربی بنا نهاده شد، برای عده ای شرقی، حکم حکومتی پیدا کرد. با اذعان به اینکه اصل این علت(بیماری) قدمت قابل توجهی در تاریخ ادبیات شرق دارد، ایشان به همین علت گمان کردند که برای مثال، وقتی توجه ذوق غالب غرب در اعصار اخیر، ادبیات محض و یا همان ادبیات لذت محور را می پسندد، دیگر ادبیات تعلیمی را باید به گور نسیان سپرد. اینگونه احکام ناثواب و ناصواب که ریشه در افراط فلسفی دارد، اگر قرار بود حاکم و غالب باشد، در همان زمان افلاطون ریشه‌ی ادبیات لذت محور را خشکانده بود و دیگر وارثانی مانند طرفداران افراط گرای امروزینش نداشت. حال آنکه در همان قرون کهن هم، کسی مثل هوراس پیدا می شود که هر دو جنبه را زایا و ارزشمند می بیند و به حفظ هر دو وجه لذت و تعلیم همت می‌گمارد.
اثری که اینک از آقای دکتر قزوه می خوانیم، ریشه در تعهد و تعلیم دارد. به خوبی می توان حس کرد که بسیاری از شاعران، خصوصاً شاعران جوان‌تر، این نوع سرایش را وقعی نمی نهند. اما بنا به دلایل روشن فوق باید واقعیت را پذیرفت: این نوع ادبی، راه خود را می رود، هدف خود و مخاطبان خود را دارد و نهایتاً به مقصد خویش می رسد. باید پذیرفت که آنچه را ذوق غالب عصر نپسندد، الزاماً مطرود همه زمانه ها و مخاطبان نیست و بر عکس، ذوق غالب نیز، حکمفرمای بی چونی نیست تا هر آنچه از جبهه خودی یافت، به منزله‌ی "صاحب علوّ" انحصاری شناسنامه بزند. ذوق همانگونه که از نامش برمی آید، مطلق نیست و تاریخ ادبیات چه بسیار به یاد دارد که مکتبی قدیمی تر، مکتبی نوبنیادتر از خویش را زیر سیطره درآورده است. چرخه تبدیل مکاتب از نخستین روز ادبیات بوده و تا ابد هم پاینده خواهد بود.
این است که می‌گوییم: چه خوب است شاعر و داستان نویس و نهایتاً؛ هر ادب دوست ادبیات پروری، حتی در اعماق قلب خود، به آن شیوه‌ای که پسند او نیست نیز با همان دیده‌ی احترامی بنگرد که به دلچسب‌ترین اثر نزد خویش و بداند آن آثار دیگر، مخاطب و علاقه‌مندان خاص خود را داشته، وجود و حیات آن انواع دیگر، ضامن بقای همه‌ی ادبیات است.
والسلام
مهرداد نصرتی(مهرشاعر)



مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/7/6 در ساعت : 11:8:54
دست مریزاد
ابراهیم حاج محمدی
1394/7/6 در ساعت : 19:55:58
سلام بر استاد قزوه عزیز
مأجور باشید انشاء الله
&&&&&&&&&&&&
آل سقوطند و سقط خواهنـــد گردید
بی شک گرفتار سخط خواهند گردید
محمد صارمی شهاب
1394/7/6 در ساعت : 11:43:43
«و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»
طیب الله ...
محمدمهدی عبدالهی
1394/7/5 در ساعت : 23:2:45
طیب الله استاد قزوه عزیز
درود بر شما
ماجور باشید
جابر ترمک
1394/7/6 در ساعت : 12:15:44
درود استاد قزوه عزیز
بسیار زیباست
لعنت الله علی آل سعود کافر
مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/7/6 در ساعت : 12:10:54

سلام

یادداشت: بقای انواع با محوریت نکاتی در باب "آل ظلم اند و آل استبداد" اثر علی آقای قزوه:

اگرچه زندگی در زمانه ای که جریان اطلاعات آزاد از طرق مختلف، می بایست معمولاً موجب گشودن راه های از پیش بسته می‌شد، لیکن متاسفانه گاهی همین دسترسی آسان، باعث آن شده است که مسیرهایی زایا و ارزشمند بسته شوند. مسیرهایی که مسافران خود را دارند و از قضا، بسیاری را هم به مقصدی پسندیده می رسانند.

مکاتب و ریزمکتبهایی که به خصوص از قرون نوزدهم و بیستم از سوی متفکرین غربی بنا نهاده شد، برای عده ای شرقی، حکم حکومتی پیدا کرد. با اذعان به اینکه اصل این علت(بیماری) قدمت قابل توجهی در تاریخ ادبیات شرق دارد، ایشان به همین علت گمان کردند که برای مثال، وقتی توجه ذوق غالب غرب در اعصار اخیر، ادبیات محض و یا همان ادبیات لذت محور را می پسندد، دیگر ادبیات تعلیمی را باید به گور نسیان سپرد. اینگونه احکام ناثواب و ناصواب که ریشه در افراط فلسفی دارد، اگر قرار بود حاکم و غالب باشد، در همان زمان افلاطون ریشه‌ی ادبیات لذت محور را خشکانده بود و دیگر وارثانی مانند طرفداران افراط گرای امروزینش نداشت. حال آنکه در همان قرون کهن هم، کسی مثل هوراس پیدا می شود که هر دو جنبه را زایا و ارزشمند می بیند و به حفظ هر دو وجه لذت و تعلیم همت می‌گمارد.

اثری که اینک از آقای دکتر قزوه می خوانیم، ریشه در تعهد و تعلیم دارد. به خوبی می توان حس کرد که بسیاری از شاعران، خصوصاً شاعران جوان‌تر، این نوع سرایش را وقعی نمی نهند. اما بنا به دلایل روشن فوق باید واقعیت را پذیرفت: این نوع ادبی، راه خود را می رود، هدف خود و مخاطبان خود را دارد و نهایتاً به مقصد خویش می رسد. باید پذیرفت که آنچه را ذوق غالب عصر نپسندد، الزاماً مطرود همه زمانه ها و مخاطبان نیست و بر عکس، ذوق غالب نیز، حکمفرمای بی چونی نیست تا هر آنچه از جبهه خودی یافت، به منزله‌ی "صاحب علوّ" انحصاری شناسنامه بزند. ذوق همانگونه که از نامش برمی آید، مطلق نیست و تاریخ ادبیات چه بسیار به یاد دارد که مکتبی قدیمی تر، مکتبی نوبنیادتر از خویش را زیر سیطره درآورده است. چرخه تبدیل مکاتب از نخستین روز ادبیات بوده و تا ابد هم پاینده خواهد بود.

این است که می‌گوییم: چه خوب است شاعر و داستان نویس و نهایتاً؛ هر ادب دوست ادبیات پروری، حتی در اعماق قلب خود، به آن شیوه‌ای که پسند او نیست نیز با همان دیده‌ی احترامی بنگرد که به دلچسب‌ترین اثر نزد خویش و بداند آن آثار دیگر، مخاطب و علاقه‌مندان خاص خود را داشته، وجود و حیات آن انواع دیگر، ضامن بقای همه‌ی ادبیات است.

والسلام

مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

متن اثر دکتر قزوه با عنوان :آل ظلم اند و آل استبداد( به نقل از سایت محترم شاعران پارس گو:www.irafta.com

ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا

شده دنیا پر از دروغ و نفاق
طاقت مسلمین دنیا طاق

راه هامان طریقی از آتش
کعبه در منجنیقی از آتش

آل مروان و ال ذی الجوشن
مست حمله به سرزمین یمن

در زمین یمن به اسماعیل
تیغ از پشت می زند قابیل

پرده داران درون حله به خواب
گردشان مطربان خراب شراب

دین شان نیست غیر ظلم و فساد
کاخ هاشان بلند چون شداد


" کاخ هاشان بلند و همت پست" محو نفس اند و رفته اند از دست

نزدشان شد مقام ابراهیم
کاخ سبز و سفید و اورشلیم

آل ظلم اند و آل استبداد
نیست موسایشان بجز موساد

گرم فرمانبری ز کفر و نفاق
تا زنند آتشی به شام و عراق

سنگ بر کعبه می زنند هنوز
منجنیق است جرثقیل امروز

پرده دارند و دزد و تاراجی
تیغ ها می زنند بر حاجی

به همان مردمی که روزی شاد
ره گشودند روی زین العباد

قرنها پیش از این حسین علی
در همین سرزمین حسین علی

حج خود را تمام کرد و گذشت
به شهادت سلام کرد و گذشت

قرنها پیش حضرت سجاد
پای چون در زمین کعبه نهاد

حاجیان راه باز می کردند
عرض راز و نیاز می کردند

این همان مردم وفادارند
باز هم رو به کعبه می آرند

**
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا

ناگهان شاه نابکار حجاز
راه را بست بر جماعت باز

شمر گر آب بست این ره بست
حرمت کعبه و منا بشکست

این همان مردمان دلگیرند
به کدامین گناه می میرند؟

بارها راه عشق اگر شد گم
راه بگشوده اند این مردم

پیش از این بود راضی از این ها
نور چشمان سیدالشهدا

قرن ها رفته است و اینک باز
ظلم دیگر به میهمان حجاز

حاجیان خسته از مصائب شام
ظلم اینان کجا و ظلم هشام؟

با چنین ظلم و جور و نفس و هوی
ابن عبدالملک کجا و شما!

دید او ازدحام اهل حرم
پس کشید از حریم کعبه قدم

گرچه او از هوای نفس شکست
بهر نظاره گوشه ای بنشست

استلام حجر نکرد هشام
چون شما تیغ بر نکرد هشام

هرچه را آن شقی رعایت کرد
نسل عبدالعزیز غارت کرد در کمال شقاوت این جانی عید قربان گرفت قربانی کعبه اما سیاهپوش شماست پرده ای از پیام عاشوراست دارد از دولت ولای حسین کعبه هم بوی کربلای حسین

بازدید امروز : 6,578 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,809
logo-samandehi