ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عاشقانه های بعید من !

عاشقانه های بعید ، مجموعه شعر های عاشقانه وحید ضیایی منتشر شد . خبر انتشار این مجموعه با یادداشتی همراه است که می خوانید :

 




دخترم ترنم سلام !


حالا که این متن را بلد شده ای که بخوانی ، سالها از انتشار کتابی که به تو تقدیم شده است می گذرد . نه من که نگارنده ام و نه تو که مخاطب نوسال منی از آنچه در این دقیقه ی خوانشت اتفاق می افتد و در حال وقوع ست خبر نداریم ، خدا می داند و  آسمانها …
دیروز به احتساب همه کتاب های مجازی و حقیقی ام چهاردهمین کتابم را تحویل گرفتم که رنگ و بویی متفاوت داشت به چند دلیل :
پدرت از جوانسالی های دور غزل می نوشت و می نوشت ، یعنی اصلن کارش را با داستان کوتاه و شعر موزون شروع کرد ، و در آن ازدحام سوت و کف های چندم خردادی ، شعر هایش دست به دست شد ، بزرگ شد ، و یک روز فهمید که انگار به سرنوشتی دارد شبیه بعضی های این سرزمین هفتاد و دو ملت .
تغییر رشته داد تا عشقش را در رشته ی دانشگاهی ای بیابد که ادبیات بود ، تا دکتری خواند و جز علم فرسوده ی دفتری ، چیزی از عشق نیافت در این مجال چندین ساله  …
اما تغییر رشته ، تغییر در خود پدرت بود از آن زمان که تصمیم گرفت عمرش را صرف عشقش کند . شاید به همین دلیل بود که همزمان با جامعه ای که صداهایی متفاوت از آن بلند می شد ، وارد گودال نبرد با سنت ها شد ( و چقدر این سنت ها قوی بودند ) . با غزل نامی شد و وقتی حصار پولادینش را دید که بسیارانی را اسیر می کند و عمری شیفتگی مرضی را در انتظار الهام و محبوب واسوخت می کند ، برای خود دنیایی دیگرگونه ساخت و از شعر و داستان ملغمه ای ساخت ، تا خودش را بنویسد … خواست فرزند خلفی باشد برای مرام مشروطه چی های ادبی که روزنامه نگاری پیشه کرد . اولین ها در این تغییر با او بودند … اولین های مجله طنزی یا نشریه ای تخصصی برای ادبیاتی که عشق اول بود . ترجمان لغت عشق منجر شد به مادرت در سالهای دور .
اما جنون ادبیات راه خودش را می رفت . در لابیرنتی که در هایی بسویت باز می شوند و بسته ، هر دری را زد تا تلالو نوشته هایش باشد . پری رویی را نهفته و در سنت صندوق نپسندید ، و در مجازی های تازه اتفاق افتاده ، بسبار اتفاق ها انداخت ! نخستین مجله ادبی مجازی ، نخستین سایت ، نخستین … و چقدر نخستین بودن و نخستین ساختن سخت است . ( در شهری که بهارش ادامه زمستان باشد و عادت به شکوفه دادن و به رگبار تگرگ خزان نشان سپردن ، چه انتظاری ، که موی شبابش به رنگ قله های عبوسش نباشد …)
دخترم !
در جدال با خویشتن و جهان ، نوشتم و آفریدم ، آنقدر ها صبور نبودم که منتظر بمانم تا اجازه ای از کسی صادر شود برای عشقبازی با کلمات ؛
” فرصت دوست داشتن ” ، مجال عاشقانه ای بود که به تو انجامید ، دو بار 33 شعر عاشقانه نوشتم یکی برای جنون مجنونی های زبان و یکی در شماتت اهل نبرد ، ” آن این عکس ها که مجموعه نوسالی غزلم بود ماند و در مجازگاه ها به خاطره ها سپرده شد .”  شعرآستان ها ” را در جدال بین شاعر و جماعت و جمع ، در جدال بین زمینی که مشتی هم از آنش ندارم و آسمانی همه تقدیر و غضب ، همچنان آفریدم . سنت ، که شمشیر آخته ای دارد ، در خاک سازی و خاک بازی این جوان ، به خاکم کشاند ، دست به ” جان گویه ها”  بردم و از نور دهم طلب استمداد کردم . از پاپانویل شکلات فروش کتاب نویس ، تبدیل شدم به میرزا بنویس گوشه ای از کتاب خانه ی شهر . از عشق به سیاست و به سیاست با عشق ، … روایت پدرت ، معجون عجیب آن سالهای وطن بود . در سه رنگ تشویش …
زبان سرخی که سپید چون قویی سبکبال به مرگ دریاچه ها می مویید و در قفسی توری به رنگ سبز یشمی …
دخترم ، جانان پدر …
اشک هایم را در کلماتم ریختم و رنگ استعاره زدم …آزادگی سرو به ایستادگی اوست ، حتی اگر تابوتی گردد ، افقی ایستا !
حالا ، نامی هستم شهره به آب و گل ، لنگ ننگ نان اگر نبود … حالا که هست … بگذریم …
دهه ای کوشیدم و اکنون که سالی و نیم بیشتر نداری ، من سی و هفتمین دانه ی تسبیح را خواهم انداخت با مجلدانی بسیار در این سال که تولد بیشماری داشت . تولد کتاب هایی که مقدمه شان بودم .، کتاب هایی که منشآتم بودند ، کتابی که برادرت بود …
دهه ای در تند باد ایستاده ام . سیلی خورده ام ، زخم خورده ام ، و همچنان باد ها در وزیدنند و طوفان ها در راه … اما …
همه اینها را گفتم که بدانی ، این ” عاشقانه های بعید ” که به ” دوستت دارمی لبریز ” می خواندت ، روایت جنون سالیانی ست که پیش از تو بر پدر رفته است . روایتی که در کنار دیگر مکتوبات ، شاید تصویری باشد اندکی روشن برای تویی که از آن فرداهایی …
می پرسی چرا ” از دوستت دارمی لبریز … ؟! “
ترنم زندگی ام … فکر می کنم ، تنها ، آنزمان که در ” دوستت دارمی ” زیسته ام ، هستی رنگ چهارمی نیز داشته است … رنگی که در سی و هفت سالگی ام هم ، هنوز نامش را نمی دانم ، اما …
می دانم که با لبریزی آن رنگ است که حادثه ها ، اتفاق ها … چه خوب و چه بد ، برایت لبریز جوانسالی بهاران می شود …
هر کجایی که این متن را می خوانی ،
عاشقانه هایی بعید را ، زندگی کن …


وحید ضیائی / دی ماهی از 94  

*** مجموعه شعر های آزاد عاشقانه وحید ضیائی در 120 صفحه توسط انتشارات محقق اردبیلی وارد بازار نشر شده است . علاقمندان به تهیه مجموعه می توانند مبلغ140000هزار ریال( 100000هزینه کتاب و 40000ریال بابت هزینه پست سفارشی )را به حساب بانک مسکن به شماره کارت 6280231301426168به نام وحید ضیایی واریز کرده و به همراه آدرس پستی ،کد پستی و کد رهگیری انتقال وجه به آدرس اینترنتی زیر   sherastan1388@gmail.com  ارسال نموده و کتاب را تحویل بگیرند.کتاب به زودی در سایت فروش آثار وحید ضیائی نیز قرار خواهد گرفت .

کلمات کلیدی این مطلب :  مجموعه شعر ، عاشقانه های بعید ، وحید ضیائی ،


   تاریخ ارسال  :   1394/10/9 در ساعت : 12:43:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  1133


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سولماز صادقزاده نصرآبادی
1394/10/10 در ساعت : 19:37:30
پرنده ها بی خیال نمی شوند
بی خیال ها پرنده نمی شوند
تبریک و شاد باش برا ی تولد کتاب در خوری دیگر هموطن و هم زبان؛ جناب آقای دکتر ضیایی
محمدمهدی عبدالهی
1394/10/10 در ساعت : 16:49:29
سلام و عرض تبریک برادر بزرگوارم
درود بر شما
توفیقاتتان مستدام
حسین شادمهر
1394/10/12 در ساعت : 12:11:12
مبارك است انشاالله. موفق و پاينده باشيد
بازدید امروز : 137 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,930,776
logo-samandehi