بی قرار غزلم با تو بگویم گله را
تا که آرام کند این دل بی حوصله را
تو کجا؟! این دل درمانده مهجور کجا؟!
مگرش نقشه دل کم کند این فاصله را
کشتی عشق ز دریای جنون می گذرد
تا سلامت برساند همه قافله را
سر ، میثاق برایت غم جان آوردم*
تا که شاید بشود از تو بگیرم بله را
گسل فاصله ات روح مرا ویران کرد
عشقت آرام کند لرزش این زلزله را
عقل عاجز شده از حل معمای دلم
بگذارید که « دل حل کند این مساله» را
چون به پایان غزل حوصله ام می خندد
باز هم قافیه زد ولوله و هلهله را
زهرا علی بابایی
* تلمیح دارد به عهد الست و قالو بلی در سوره اعراف
تاریخ ارسال :
1395/1/25 در ساعت : 23:46:16
| تعداد مشاهده این شعر :
644
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.