ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شراب های گلویت/نثر ادبی/


هوالعلی



 



 



 



"شراب های گلویت"



 



برگشته ام از خودم که از تو نمی توان برگشت



در اغاز کلمه بود ومن



وتو که باد های سراسیمه  را به بال هایم گره زدی تا اشتیاقت را عاشقانه به پرواز بکشم



که دلتنگی از یاد کبوتران بی گنبد نمی رود.



در خیابان بودی تکیه داده بودی به چیزی که ما نمی بینیم،تکیه داده بود آسمان به تو



کوچه دست هایم را خواند،نام تو را که خواندم مشهد غریب شد.



آمده بودم بگویم:



سهمم از آسمان تک ستاره ایست که تو به نامم کرده ای حالا دلتنگی نیاکانم را به سقف های گل شده از باران گریه می کنم هر شب،که آسمان ستاره بودنم را گروگان گرفته است.



آمده بودم بگویم:



دردهای بشر شانه های زمین را تکانده است پای تک درخت سیبی که جاذبه را فراموش کرده است وپرنده های بی آشیان آوار می شوند بر مرزهایی که آزادی نمی شناسند.



اینجا زندگی تعطیل است وظلم به توان بی نهایت در جریان.باید کاری کرد.دست های تو که به آسمان برسد جمعه ای تازه می نشیند بر خیال خاک خورده ی خیابان.



حالا چه فرق می کند که زمین چند ساله است؟!



سلام همصحبت



به تو رسیده ام یا کهکشانی از مدار خارج شده است که اینگونه لبریزم از بی نهایت؟!



دارم کلمه می شوم تا پیش چشم های کم توقعتان زمین بخورد/دست هایم واشکی که تو نمی خواهی ببینی که غریب نوازیت سرزمین های جنوب را به شگفتی واداشته وزمان را به رضایت.



دارم سرازیر می شوم از هرچه ارتفاع که جهان کوچک تر از آنست که بزرگیت ر ا به تصویر بکشم.بگو گام های من کدام فاصله را پر کرده است؟!



در تو روشنایی عجیبی ست که خورشید را به مشرق می کشاند هر طلوع ومن بر شانه های زمین بارور می شوم.



تنلرزه می گیرد زمین از همهمه ی اینهمه دست که لبریز دعا شده اند تا در این فرصت پرنده خیز به آسمان گره شان بزنی.



راستی چقدر عاشق باشم کافیست؟!



اشک ها نذر هایی ست که بر صحن وسرایت می نشیند تا دل ها سهم شان را از باران به جا بیاورند.اما جیب های شاعران خالی تر از آنست که ابری نباشم تشنگی اینهمه بیابان را.



شعر نذرت می کنم باعشق



چقدر شلوغ است آسمان ودغدغه ی نبودنت مرا از هوش می برد.به دریا می رسم تا شانه به شانه ی هم لذت تماشای ماه را شریک شویم.ردایت سبزتر از آنست که سیاهی شب،شناختنت را دریغ کند از چشم هایم.



راضیم به رضای تو



ننوش بهترین که اگر تو بنوشی قمقمه های تشنه شهید می شوند وجگر تاریخ را داغ نبودنت می سوزاند



ننوش بهترین



صدای نابالغم در بغض حنجره ام دود می شود وتو راضی به رضای حقی.



می نوشی بی که ترس ظلمت ذره ای از قامت آفتابیت کاسته باشد.



می نوشی وهمه ی شراب ها از گلویت بیرون می ریزد.



ومن فرو می پاشم در دست هایت



تکان می خورد زمین،چشم هایم را باز می کند پیچ وتاب جاده ای که از حساب فاصله ام با تو عاجز است.



دارم پرت می شوم از تو



خدا حافظی نمی کنم.



 



 



یا علی


کلمات کلیدی این مطلب :  شراب ، های ، گلویت/نثر ، ادبی/ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/14 در ساعت : 14:47:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  1261


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مژده ژیان
1390/7/14 در ساعت : 23:32:2
درود دوست خوش الحان !

نوازش انگشتانتان بر پيكر قلم لطافت زنانه اي به كلامتان بخشيده بود / حرفها سرا پا اميد بود / سر شار از لطافت كلام/ آنقدر لطيف كه حتي در پايان سخن بي بدرود سخن به آخر رسانديد/


بر قرار باشيد.
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/7/15 در ساعت : 11:30:58
سلام خانم حقیقت
بسیارزیبا نوشت اید و دلنشین
درپناه حضرتش مستدام باشید وسرفراز
مصطفی پورکریمی
1390/7/14 در ساعت : 22:47:17
سلام خانم حقیقت گرامی
نثرهای شما هم مثل آثار منظومتان زیبا و درخور ستایشند....
حمید حمزه نژاد
1390/7/14 در ساعت : 23:46:58
سلام
با یک غزل مثنوی برای امام هشتم به روزم
بازدید امروز : 4,375 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,733,849
logo-samandehi