باز فصل رحمت و مهمانی و سجاده شد
فصل عاشق پیشگی عاشق دلداده شد
زندگی جاریست گویا در دل آیینه ها
برکت اندر برکت این سفره های ساده شد
باز هم تسبیح و مهر و عشق در ماه خدا
باز همراه دل بشکسته ی درمانده شد
کاروان عاشقی بار سفر می بندد و
باز هم زنگ جرس بانگ موذن زاده شد
زیر سقف آسمان پروانه ها عاشق ترند
باز هم این آسمان مست از شراب و باده شد
گنج عشق و رنج ویرانی شروع بندگیست
بار دیگر سفره دلدادگی آماده شد....
در وجودم عشق جاری می شود وقت سحر
هر چه جز عشق است ، درد پیش پا افتاده شد
زهرا علی بابایی
تاریخ ارسال :
1395/3/20 در ساعت : 10:51:25
| تعداد مشاهده این شعر :
770
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.