صبـح دیگر آمـد و بـاد صـبای دیگری
باز دارم در سرم حال و هوای دیگری
او کـه حلّال تمـام مـشکلاتـم بـود رفت
ای خدای آسمان ،مشکل گشای دیگری
نوشـداروی لبـش درمان درد مـن نـشد
شد نصیـب یـک غریـبِ مـبتـلای دیگری
رویـدادی تـلخ دارد رو به پایان مـی رود
مـانـده ام در انتـظار مـاجـرای دیگری
می دهم یک مشت دانـه نذر مرغان حرم
چون دمادم می رسد بر من بلای دیگری
زندگی جریان یک رود خروشان ست و من
می روم با مـوج هایـش تـا سرای دیگری
کشـتی دل شـد اسـیر بـاد و تـوفـان بلا
آه یـارب ، یـار دیـگـر، نـاخـدای دیگری
شمس من، چوب حراجی زد به مولانای دل
می نویسم هـر جفایش را به پای دیگری
شهره ام در عشق تا مرز جنون ، دیوانگی
غـیـر ازیـن دیـگـر نـدارم ادعـای دیگری
شهره روشن
۹۵/۷/۷
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1395/7/8 در ساعت : 2:23:58
| تعداد مشاهده این شعر :
399
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.