ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



(( راز آفتاب )) هر چند قرن ها ز دوره ی حافظ گذشته است / شعر همیشه مخملی و ناز دامنش / چون اطلس بهار / تن پوش پر نیانی گلهای زندگیست


 



 



((  راز آفتاب   ))  



 



هر چند قرن ها ز دوره ی حافظ گذشته است



شعر همیشه مخملی و ناز دامنش



چون اطلس بهار



تن پوش پر نیانی گلهای زندگیست



رودیست ناشناخته



چنگیست بیقرار



تاریست در ترنم آهنگ روزگار



بر عرصه ی همیشه ی تاریخ ماندگار



شیراز آشنا



شهر همیشه شعر



باغ هزار گل



مهد هزاره های هنر



آشیان اوست



شهری که بوته های گل باغهای آن



از شعر آب می خورند



در روزگار مستی او



راز آفتاب



از چشم  تیزبین ستایشگران نور



پوشیده مانده بود



غم ، درد ، غصه



رنج ، ستم ، بی عدالتی



وجدان عشق را به تسامح کشانده بود



در جستجوی راز



مردان سرو قامت سبز سرود خوان



بر دوش کوله بار تمنا



با پای عشق



رفتند تا ولایت خورشید ، تا فروغ



تا سر زمین گستره ی شوق



تا وصال



تا بر که های جاری و جوشان  شعر ناب



تا شهر آفتاب



در انتهای جاده ی جان آشنای شعر



در قصر آفتابی خورشید



دشتی وسیع بود 



با باغهای سبز معلق



بهشت وار



گلهای معرفت



از هر چهار دامنه



گردن کشیده مست



احرام رنگ بسته



معطر به عطر عشق



گرد شرابخانه ی خورشید در طواف



مردان سرو قامت سبز سرود خان



اسطوره های قرن



انگیزه های عشق



دلدادگان واژه 



پرستندگان حرف



جویندگان جلوه ی رؤیایی  ادب



در عالم خیال



دامان دل پراز گل خورشید داشتند



اماهنوزهم



دست کسی به راز طراوت نمی رسید



پرچین آفتاب



شکوهی بلند داشت



از دور دست  راه



مردی بلند قامت



جام میی به دست



سجاده ای به دوش



 پر شور و سخت کوش



پیشانی از تبلور اندیشه آخته



دل را در آفتاب محبت گداخته



در اوج کهکشان غزل خانه ساخته



هی هی کنان و عربده جویان رسید و گفت :



 (( رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی ))



(( ناگه به گوش آمدم آوازبلبلی ))



(( مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا ))



(( وندر چمن فکنده  ز فریاد غلغلی  ))



مردا ن سرو  قامت سبزسرود خوان



گفتند آفرین



از ما تو را درود



بر این نگاه تازه ی شور آفرین سلام



اندیشه ی نویست



گل را به روی شانه ی شیدایی چمن



بسیار نرم و نازک و نیکو نشانده ای



ای نو رسیده نور



ای از می تبلور خورشید مست مست



این راز نو در آمد و پر شور و حال را



در مکتب کدام گل سرخ خوانده ای



مرد بلند قامت



با چهره ای گشاده به آنان جواب داد



(( راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست ))



(( آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست ))



(( هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود ))



(( در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ))



یاران دوباره زمزمه کردند و هی زدند



ای عندلیب عشق



سازی دگر بزن



 شعری دگر بخوان



وان چشمه ی همیشه تر شعر پارسی



در نای خود دمید 



(( زلفت  هزار دل به یکی تار مو ببست ))



(( راه هزار چاره  گر از چارسو ببست ))



(( تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان ))



(( بگشود نافه ای و در آ رزو ببست ))



گفتند مرحبا به تو  ای بر گ چار فصل



ای میوه ی غزل



احساس خویش را دوباره بیان کن



غزل بخوان



خندید و گفت



(( صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد ))



(( بنیاد مکر ما فلک حقه باز کرد ))



(( فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید ))



(( شرمنده رهروی که عمل بر حجاز کرد ))



گفتند باز هم ادمه بده شورعشق را



حافظ که مست باده ی شعر و سرود بود



لب را به باز مانده ی آن جام  تازه کرد



آنگاه گفت



(( دانی که چنگ وعود چه تقریر میکنند)



(( پنهان خورید باده که تعزیر می کنند ))



(( صد ملک دل به نیم نظر می توان خرید ))



(( خوبان در این معامله تقصیر می کنند ))



مردان سرو قامت سبز سرود خوان



سر مست از سبوی  دل انگیز شعر ناب



رفتند در طواف



این بار گرد حافظ پشمینه پوش ما



شاید بدین روال



در مهد آفتاب



بسیار غنچه های طراوت شکفته شد



با ناله های سوخته در شعله ی نگاه



در گرمسیر سیر شکوفایی سخن



شعری به دلنوازی آواز گفته شد



اما هنوز هم



دست کسی  به راز طراوت نمی رسد



شعر فرازمانی حاقظ



عمق نگاه را



از چشم ها



به چالش دل ها کشیده است



این بی کرانه مرد



این چشمه ی زلال



تصویر آفتابی شهر خیال را



در سایه دیده است



هر چند شاهدان تماشایی سحر



در جستجوی جلوه ی خورشید



در امتداد نور



تا کهکشان عاطفه پرواز می کنند



هر چند سالکان طریق ترانه ها



در راستای جستن اندیشه ی نگاه



دروازه های کوچکی از کوچه باغ  چشم



سوی بهار های ادب باز می کنند



اما هنوز هم



بعد از حضور زنده ی حافظ  



دست کسی به راز طراوت نمی رسد



لیکن امید هست



باید حضور داشت



باید بهار شد



باید بهار زیست



                                           محمد روحانی ( نجوا کاشانی ) 


کلمات کلیدی این مطلب :  (( ، ، راز ، آفتاب ، ، ، )) ، ، ، هر ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/20 در ساعت : 1:29:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  1490


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اکبر مقدم
1390/7/20 در ساعت : 5:49:50
باسلام
الحق كه قران عجم را
شايسته و زيبا ،عجب نوصيف كرديد
.................
سپاس بسیار از لطف شما " من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق "
اکرم بهرامچی
1390/7/20 در ساعت : 22:21:18
سلام استاد ارجمند آقای روحانی
دست مریزاد واقعا عالی بود قلم و اندیشه ی شما در این شعر شناور در شعور/..............
......................
از لطف و مرحمت سرکار عالی سپاسگزارم
مریم روحانی
1390/7/20 در ساعت : 14:19:38
سلام و ارادت بسيار
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالي بود


از اين نگاه خوب و خوش و وصف بي نظير
از اين همه طراوت و احساس دلپذير
تنها نه من به خویش
نه هر هم وطن كه او
آن بلبل هميشه خوش الحان بي بديل
با هر زبان ، بیان كه بدانيم و وارديم
تقدير مي كنيم
شايد چنين براي تو تقرير مي كنيم
عمر تو بيش باد شاعر شكّرسراي ما
............................................

سلام بر تو و بر این همه احساس محبت شاعرانه
سپاسگزارم
میثم خالدیان
1390/7/20 در ساعت : 19:43:47
بر قرار باشید استاد
یا حق
................
لطفتان بسیار
بازدید امروز : 19,705 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,575,665
logo-samandehi