ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مرثیه آب
آنکه را بود مهر مادر آب
دیده می دوخت تشنه لب بر آب


کربلا بود و جنگ و هرم عطش
بود آنجا به جان برابر آب


چنگ می زد رباب بر دل ریش
چه کسی می دهد بر اصغر آب


مانده حیران در این میان چکند
از.کجا.می شکد میسر آب


برد او را پدر به عرصه ی رزم
تا دهد جای شیر مادر آب


وه!که سیراب شد ز جرعه ی تیر
نرسید ،آه،بر لبش گر آب


دید تا کودکان تشنه ،حسین
گفت از سوز جان ،برادر،آب


ای بهین آبیار گلشن عشق
بهر این غنچه ها بیاور آب


رفت آن میر عشق سوی فرات
تا که بنهاد پای جان بر آب


کفی از آب بر گرفت و شگفت!!
دید تصویر کودکان در آب


تشنه لب بود لب بر آب
نزد تا.بنوشد ز حوض کوثر آب


خواست تا نوشد از فرات اما
بر دلش زد شرر چو آذر آب


مشک را پر ز آب کرد و شتافت
تا دهد باغ را سراسر آب


تیرها سوی او روانه شدند
گاه در چشم رفت و گه در آب


تا تهی مشگ شد ز تیر ستم
گشت از شرم پور حیدر آب
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1395/7/14 در ساعت : 1:5:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  434


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 8,248 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,723,716
logo-samandehi