باورت می شد اگر احساس من هم مثل توست
با نگاه خیره ات ویران نمی کردی مرا
آرزویم "برگ زردی از درخت افتاد" نیست
با نگاهی سبز در اوجم نمی فهمی چرا؟
لحظه ای بنشین کنار من زمین را لمس کن
خسته ام از ارتفاع چشم های پرغرور
جای شکر دوری از من یک کمی نزدیک شو
تا ببینی در نگاهم ردی از امواج نور
باورم کن تا ببینی آیه های عاشقی
یک به یک بر بال های خیس من نازل شده
نقص هایی را که تو از چشم دنیا دیده ای
با تبسم های پرمهر خدا کامل شده
جای پاهایم دو چرخ گرد همراهم شدو
جای دستانم قلم تا سمت تو حرکت کنم
با مرور واژه های بردبارم دم بگیر
تا به گرمای نگاهت بعد از این عادت کنم
پ ن :نگاهم که به نگاهت گره خورد لبخند بزن
چرا اندوه؟
آرامش نگاهم را ببین
لبخندم را ببین
برایم شفا نخواه
من که راضی ام به رضای خدا
فقط باورم کن
همین
روز جهانی معلولین گرامی
تاریخ ارسال :
1395/9/11 در ساعت : 11:51:50
| تعداد مشاهده این شعر :
711
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.