فاش میگوید و از راز خوشش می آید
یک زن از پول و پس انداز خوشش می آید
گر نگهدار همان است خودش می داند
که زن از حالت پرواز خوشش می آید
جوجه اش قدّ ِ شتر مرغ شود از این که
مرغ همسایه شده غاز خوشش می آید
نه فقط فکر عوض کردن مبل است که او
از فر ِو قالی و یخ ساز خوشش می آید
مهربان است به مهریه شریکش ، او هم
از تب سکه و اعجاز خوشش می آید
معنی ِ سردمه سرد است هواها این نیست
که زن از گرمی اهواز خوشش می آید
بلکه دلتنگی ِ آغوش کسی را دارد
چه کند زن شده از ناز خوشش می آید !
خفقان آور و سرد است سکوتش بر مرد
پس بگو تکه بینداز خوشش می آید
حال آن مرد وخیم است که از سوی زنش
هر چه توهین شنود باز خوشش می آید !
شاعری نیز در این کشمکش تن نازان
گفته از بانوی طناز خوشش می آید !
منصوره نوروزی
تاریخ ارسال :
1395/9/13 در ساعت : 18:26:34
| تعداد مشاهده این شعر :
709
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.