باد پاییزی میان موی من پیچید و رفت
آفتاب از پشت ابر آمد کمی تابید و رفت
شانه میزد باد گیسوی بلند بید را
قاصدک حیران شد و دور خودش چرخید و رفت
نسترن گلبرگهایش را به دست باد داد
آخرین برگ تنش را شاپرک بوسید و رفت
دسته ای مرغ مهاجر پر زد ازچشم افق
آنطرف گنجشک تنها دانه ای برچید و رفت
باغ سیب آشنایی بود و آبان ماه بود
خاطرات آمد به من چشمک زد و خندید و رفت
زیر پایم خش خش پاییز بود و جیغ زرد
بچه گربه از صدای پای من ترسید و رفت
کودکی هایم سراغم آمد از عمق خیال
زاغک دزدی تمامش را ز من دزدید و رفت
کودکی رفت و جوانی رفت و من در این شتاب
عمر را دیدم که پیش چشم من نالید و رفت
منصوره نوروزی
تاریخ ارسال :
1395/10/1 در ساعت : 20:6:41
| تعداد مشاهده این شعر :
848
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.