آتش بزن تجاوز شبهای ننگ را
بستر بساز حادثه های قشنگ را
این صبر، سالهاست تو را رنج می دهد
برخیز وخط بکش پس از این شب درنگ را
وقتی به سمت ماه شما پنجه می کشد
بشکن غرور خاطره های پلنگ را
دستی هنوز در پی تاراج هر چه هست
بر خاک می کشد طمع تلخ چنگ را
ماهی کوچکی که دلم بود مرده است
در خون خود تپیده ببین این نهنگ را
رودیم وسمت عشق به پرواز آمدیم
دریای آتشیم زمستان جنگ را
تا با همیم پشت تباهی شکسته است
در کام شب بریز غم این شرنگ را
راضی نباش سهم پرت را از این قفس
پرواز سهم توست،علم کن تفنگ را
تیر خلاص توست مدارای ظلم وسنگ
بر هم بریز هیبت ایل فشنگ را
سمت قفس نشانه برو، آسمان بنوش
بشکن طلسم باور این سهم تنگ را
این قبله گاه اول دلهاست شهر توست
شیطان کمین گرفته بزن خشم سنگ را
یاعلی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/25 در ساعت : 12:13:23
| تعداد مشاهده این شعر :
1375
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.