ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



رقیه دختر حسین


سرخِ سرخ



با هزار چشم خیسش



آسمان



خم می شودو



 تورا می بوسد



حالا پیراهنت پر از ستاره های قرمز است



گونه هایت گل انداخته اند



دستهای مچاله ات



 آرام آرام



از تن کودکی ات رها می شوند



و آسمان



 چکه چکه از نیزه ها آویزان است



نباید گفت



دختر حسین هم که باشی



این مرگ



زیادی بزرگ است برای سه سالگی !



تصور کن



کاروان رفته و



تن تو



ستاره ها را به این خاک کشانده



تمام نیزه ها به خنده افتاده اند



تو شیرین ترین کودک جهانی



با پیراهن سرخ و



 گونه های کبود



صحرا را پر کرده ای از خنده های نرسیده



بابا روی نیزه برایت آواز می خواند و



تو هی دور خودت می چرخی



و سپید می شوند



چشمهایت



دستها



موهایت را به باد می دهند



 سپیدِ سپید



درست شبیه فرشته ها ...



نه



درست شبیه خودت!



خدا



بغل می کند سه سالگی ات را..



 


کلمات کلیدی این مطلب :  رقیه ، دختر ، حسین ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/25 در ساعت : 17:18:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  1609


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/7/25 در ساعت : 17:44:34
سلام خانم صداقتی
بسیارزیبا وتأثیر گذار سروده ای
چند باره خواندم ومتأثرشدم

سپیدِ سپید

درست شبیه فرشته ها ...

نه

درست شبیه خودت!

خدا

بغل می کند سه سالگی ات را..


اجرتان با حضر ت رقیه (س)




کاظم نظری بقا
1390/7/26 در ساعت : 8:37:46
سلام
شعری زیبا را از شما خواندم
یک اشاره کوچک:
شعر در فضایی سرخ شروع می شود: سرخِ سرخ
و همچنان در سرخی ادامه پیدا می کند: چشم خیس و خونین و سرخ آسمان
باز این سرخی را می بینیم|: پیراهن قرمز - گونه های گل انداخته - پیراهن سرخ
این سرخی با فضای کربلا و صحنه های خونین آن متناسب می نماید
شاید آوردن گونه های کبود در ادامه سرخی را به کبودی پیوند می زند
اما در پایان شعر از دل این سرخی و کبودی سپیدی متجلی می شود:سپید سپید شبیه فرشته ها. پایانی که انتظارش می رود. از سرخی به سپیدی رسیدن، چیزی که در کربلا اتفاق می افتدو...
عباس خوش عمل کاشانی
1390/7/25 در ساعت : 17:36:46
بسیار پراحساس و قابل ترحیب است و کاری متفاوت.زنده باشی.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/7/25 در ساعت : 22:12:9
سلام و عرض ادب
دست مریزاد ، زیبا و سرشار از احساس
مصطفی پورکریمی
1390/7/25 در ساعت : 20:11:39
سلام حانم صداقتی نیای گرامی
آفرین ...خیلی عالی و تأثیرگذار است بحمدالله به زبان شعری خاص خودت رسیده ای ..مؤید باشید.
علی سعادتخانی
1390/7/27 در ساعت : 19:33:55
عجیب تاثیر گزار است این شعر سپید
بی هیچ پیچدگی معانی مرسوم در این قالب شعرها
و روانی و .....کلمات
فوق العاده بود این شعر
اجرتان با سالار شهیدان کربلا
وحید ضیائی
1390/7/25 در ساعت : 19:31:28
هر چه به پایان نزدیک می شد قوت می گرفت . ممنون
فاطمه صمدی (مهتاب)
1390/7/26 در ساعت : 21:52:8
سلام خانم صداقتی نیای عزیز
کار با احساس و زیبایی بود که نقاط قوت زیادی داشت.اما به نظرم این قسمت اگه حذف شه نه تنها به کار آسیب نمیرسون بلکه بهتر میشه:
تصور کن

کاروان رفته و

تن تو

ستاره ها را به این خاک کشانده

تمام نیزه ها به خنده افتاده اند

تو شیرین ترین کودک جهانی

با پیراهن سرخ و

گونه های کبود/
پایان بندی کارتون قوی بود.دست مریزاد

حسینی باشید و آزاده
بازدید امروز : 4,951 | بازدید دیروز : 11,772 | بازدید کل : 121,758,968
logo-samandehi