ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



(( فرهاد و شیرین )) طنز < گفت به فرهاد ، شب ازدواج / حضرت شیرین ، که نشو هاج و واج >


 



 



 



 



  ((  فرهاد  و  شیرین  ))((  فرهاد و شیرین  )) ((  فرهاد و شیرین  ))  



 



  گفت به فرهاد  ،  شب ازدواج



حضرت شیرین که نشو هاج و واج



فکر من آن نیست که بود از نخست



چاره توان کرد به نحوی درست



گرچه عروست بله را گفته است



کار تو   ،  پایان  نپذیرفته است



دفتر عقدی اگر امضا شده



یک گره از چند گره وا شده



باز هم اینجا گره ی کور هست



چند عدد خواهش مستور هست



باز تو فرهادی و شیرین منم



ساز به آیین خودم می زنم 



بد به دل خود مده ای دوست راه



تا نرود بر سر سبزت کلاه



کار تو زار است درین روزگار



تیشه ی فرهاد  نیاید به کار



کوهکنی حرفه ی معمول نیست



در نظر جامعه مقبول نیست



دست بزن بر هنری پول ساز



تا بشویم از همه جا بی نیاز



وام به معنای کلانش بگیر



در خور کارایی نانش بگیر



موکت ِ ابریشم و قالی بخر



خانه ی ویلایی عالی بخر



یک اتول خوب ز خارج بیار



بلکه ببخشد به دل من قرار 



این دو سه روزی که کنار همیم



همدل و همصحبت و یار همیم



حوصله ی رنج نخواهیم داشت



رنج چرا ، گنج نخواهیم داشت



دیدی اگر کار ندارد اساس



دست به دزدی بزن و اختلاس



باید ازین شیوه به جایی رسید



دوز و کلک زد ، به نوایی رسید



گر نه حقوق من و تو در عمل



مشکل ما را نکند  زود حل



کار به بی پولی و زاری کشد



راحتی ما  به  نزاری کشد



حضرت فرهاد به آئین خویش



تلخ شد از گفته ی شیرین خویش



گفت : اگر کوه بگویی بکن



می کنم   اما نشوم دزد من



چند صباحی که شدم زن ذلیل



داشتم از سوز دل خود دلیل



عشق مرا کور و کچل کرده بود



ناز تو این گونه عمل کرده بود



حال که سازش نتوانیم کرد



ناز و نوازش  نتوانیم  کرد



داری اگر شوهر بهتر سراغ



از من بیچاره طلب کن طلاق



قافیه ی ما و شما جور نیست



خواری خود ساخته مقدور نیست



تا نکند کوه  ،  مرا سرنگون 



این من و این تیشه و این بیستون



تیشه ی نفرین شده را برگرفت



محنت آوارگی از سر گرفت



                                       محمد روحانی ( نجوا کاشانی ) 



 



http://golestanesheroadab.persianblog.ir



http://www.boostanetanz.blogfa.com



 



 



 



 



 


کلمات کلیدی این مطلب :  (( ، ، فرهاد ، و ، شیرین ، ، )) ، ، طنز ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/8/7 در ساعت : 19:19:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  2836


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی معارف
1390/8/8 در ساعت : 8:26:4
احسن و مرحبا به این طنز زیبا و دلنشین ، اگر خود نظامی هم بود شاید نمی توانست برای جدایی آنها دلیل به این زیبایی بیاورد .
شادکام باشید
.......................
سلام بر شما ، محبت و لطفتان پایدار
عباس خوش عمل کاشانی
1390/8/7 در ساعت : 20:39:51
مرحبابکم استاد بزرگوار همشهری.چقدر خشنودم از این که می بینم شاعران کاشانی در هر زمینه ای جزو بهترینهایند....واما چنین به نظر می رسد که این مثنوی ابیات دیگری هم داشته ...یا می خواهد.
.............................
سلام و عرض ادب
استاد خوش عمل بزرگوار ، از جناب عالی به خاطر محبت های همیشگیتان سپاسگزارم و اما در پاسخ نکته ظریفی که اشاره فرموده اید
.....
بلی کم کردم از آن چند بیتی
کمی پیداست ، اما چاره ساز است
فضای سایت ، خیلی اجتماعی ست
ازین سانسور ها عین نیاز است
در دیزی ، اگر در سایت وا شد
حیای گربه نوعی امتیاز است

سارا وفایی زاده
1390/8/8 در ساعت : 11:21:59
سلام آقای روحانی

بسیار زیبا و دلنشین بود.

قلمتان مانا.
..........
با لطف خدا و محبت دوستان
و با سپاس از شما

ابراهیم حاج محمدی
1390/8/7 در ساعت : 19:36:1
مرحبا بکم مرحبا بکم مرحبا بکم
چه استادانه با این مصرع { قافیه ی ما و شما جور نیست} باصطلاح با یک تیر دو نشان را زده اید
در مصرع 12 سهوالقلمی رخ داده که انشاء الله اصلاح می کنید
در قرآن کریم در مورد شیطان آمده است ( انّ کید الشّیطان کان ضعیفا ) اما در باره زنان آمده ( انّ کیدکنّ عظیما ) !!!!
بسیار استفاده کردم / خداوند حافظ شما باشد انشاءالله .
..........................
سلام بر استاد بزرگوار جناب حاج محمدی
از لطف ، حسن نطر و مهربانی همیشگیتان سپاسگزارم
در پرتو عنایات الهی مستدام باشید
مصطفی پورکریمی
1390/8/7 در ساعت : 21:45:35
سلام جناب استاد بدیهه های ماندگار نجوای گرامی

داری اگر شوهر بهتر سراغ

از من بیچاره طلب کن طلاق

قافیه ی ما و شما جور نیست

خواری خود ساخته مقدور نیست

طنزی فاخر ،دلنواز ، آموزنده ،ظهردار و زهردار بود .دارای انسجامی محکم و امتدادی خوشایند.موفق باشید
...............................
سلام بر استاد پور کریمی عزیز
بزرگواریتان همیشه ستودنیست ، سپاس می گزارم این همه محبت را
آیینه های اجتماعی در ظنز ، بازتاب گسترده تری دارند وگرنه مرا زبان تا بدین حد گویا نیست
برقرار باشید
حمیدرضا اقبالدوست
1390/8/7 در ساعت : 20:13:49
پاینده باشید استاد /بهره بردم

کار تو زار است درین روزگار




تیشه ی فرهاد نیاید به کار




کوهکنی حرفه ی معمول نیست




در نظر جامعه مقبول نیست
...................
از لطفتان سپاس بسیار


سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/8/7 در ساعت : 20:0:8
سلام آقای نجوای عزیز وارجمند
بسیار زیبا وروان ویکدست واستوارو فاخر سروده اید

لذت بردم ازخوانش آن .
مستدام باشید
................
درود بر شما
از مهر و محبت بسیارتان سپاس
یوسف شیردژم «افق»
1390/8/9 در ساعت : 19:56:25
سلام بر شما

حکایت زیبا و جالبی بود

زنده باشید
محمد یزدانی جندقی
1390/8/8 در ساعت : 7:37:8
سلام جناب دكتر
طنز زيبايي است فاخر و دلنشين در مناظرات دو دلداده ي زميني
/ نجواي هاي ماندگارت را درود /
.........................
سلام بر شما و محبت های بی دریغتان
بازدید امروز : 222 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,556,182
logo-samandehi