اقبال
اقبال اگر همره و، گر بخت بود یار
می چینم از آن لعل لبت ، بوسه ی بسیار
هر گز نکنم روی ز رویت به دگر سوی
گویا که نگاهت به نگــــــاهم شده آوار
بر ناصیه ام ، از ازل عشق تو نوشـــتند
از پرتو عشق تو شدم ، محرم اسرار
پیوســــــــته مرا بیم فراوان ز تو دادند
از پند حکـــــــــیمان شده ام ، خسته و بیزار
طبعم فوران کـــرد ، تو و خاطــره ات را
دل در تب و تاب است که اندازه نگــهدار
رنگـــــین شده با رنگ لبت ، دفتر قلبم
تزئین شده با شـکل تو، مجموعه ی افکار
امید که کــمتر شود این فاصله ی نحس
این جای تهی پر کن و، این فاصله ، بردار
مصطفی معارف 2/8/90 تهران
کلمات کلیدی این مطلب :
،
،
اقبال ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/8/8 در ساعت : 13:38:3
| تعداد مشاهده این شعر :
873
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.