و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
بسته دنیا اگر چه چشمش را رویِ خونخواری جهانخواران
گریهکن تا مگر بهم بخورد خواب سنگین چشمهای جهان
محرمی نیست،
مرهمی هم نیست
سختتر اینکه همدمی هم نیست!
گریهکن گریهکن بر این آتش تا مگر قطرهقطره این باران...
کودکی و تو را گناهی نیست!
میهراسی ولی پناهی نیست
پابهپای تو گریه خواهم کرد ، پابهپای تو میسپارم جان
زندگی!پای مرگ میسوزی
زندگی! زندهزنده میسوزی
سوختن را چگونه میسازی؟ میدهی جای مجرمان تاوان!
"ماگ"ها گرم آتشافروزی ، تیترها مست جام "فیفا"یند
خبر نانوشته ای هستی که شدی از جریدهها پنهان
هرکجا فتنه سر برآوردهست، آتشی بی گمان بپا کرده است
پشت صحنه، همیشه کاخسیاه ؛نقشهگردانِ نقشهها، شیطان!
خونِ انسانبیحقوقبشر
هست از خونِ گاوها کمتر!
میرود رو به انحطاط زمین ، میرود رو به انزوا انسان
معبد کفر میزند ناقوس، خواب و بیداری جهان، کابوس
میدهد دیو سازمان ملل نوبل صلح را به جلادان
میمکد از رگ مسلمان،جان
کفرِ بودائیان خونآشام
و جهان غرق روزمرگیاش و زمین بیمدار ، سرگردان
میوزد بوی مرگ از عودش
نوبهارانِ زنده پاسوزش
باور سبزت آی "روهینگی" میدهد بر خزانشان پایان
تَلِ خاکسترند و بیتردید
سوز آهت به بادشان بدهد
گریه کن تا مگر بهم بخورد خواب سنگین چشمهای جهان
رحیمهمهربان
ماگ : شبه نظامیان تندرو بودایی
#میانمار #بودیسم #بای_ذنب_قتلت #شعر_انتصار #آنگ_سان_سوچی #نوبل #صلح
#رحیمه_مهربان 150596