به تن کشیده زمین باز تور الماسی
به سمت باغ دویدم به شوق عکاسی
از آسمان خدا واژه واژه برف سفید
نشسته بر لب خوشبوی لاله عباسی
کشیده زیر نگاهش به زیر بارش برف
دو چشم غنچه رز سایه های کالباسی
خمیده قد بلند و رشید داودی
گرفته بر سر خود چتر برفی داسی
گمان کنم که به رویا بهار می بیند
به این سکوت و سکون پیچک گل یاسی
به گوش دل دو سه بیتی شنیدم از دل تاک
هوای وسوسه دارد درخت وسواسی
به خنده دست کشیدم به ساقه اش ، گفتم :
همیشه مستم و داغ این خمار نشناسی !
برای عکس گرفتن نشستم و آمد
دوتا کبوتر زیبا ، چه وقت حساسی !
به روی گونه سردم چکید اشکی گرم
شدم شبیه خود ِ شاعران احساسی ...
منصوره_نوروزی
تاریخ ارسال :
1396/10/27 در ساعت : 19:35:24
| تعداد مشاهده این شعر :
584
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.