در چشم باد ها من هرصبح در نمازم
اي صبح تيره ي من از دست توچه سازم ؟؟
پرواز باد غمگين در ارتفاع پستم
من زير خاك پايت با اينكه سر فرازم!
اين آتش درونم بيداد آخرين است
دستي به شيشه ها ودستي دگر به سازم
ققنوس رفته درمن حالي به رقص دارد
يك جا نه ايست جانم بازم برقص بازم
از رحلت كبوتر يك آسمان گرفته است
با اين وجود خالي ترس از چه من ببازم
در آخرين نگاهت باران ترانه ميخواند
در ابرهاي غصه هر صبح در نمازم
اي تابشت به روحم – احياگر بهاران
برگرد اي صميمي چون رو به انقراضم
مجتبي اصغري فرزقي- مشهد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/1 در ساعت : 13:35:28
| تعداد مشاهده این شعر :
1115
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.