(( راز عشق )) بـا كربـلاي عشق ِ تـو هـر كس كه آشنـاست < از کتاب هنگامه ی سرخ >
(( راز عشق ))
بـا كربـلاي عشق ِ تـو هـر كس كه آشنـاست
جـان و دلش هـمیشه هـوا خـواه ِ كربلاست
اي مرگ ِ سرخ بـرده بـه بـازار ِ زنـدگي
بـا اين متاع ، هر چه تجارت کنی رواست
پنـداشتـنـد نـور ِ تـو خـامـوش مي شود
معـلـوم شد فـنـاي تـو انـگیـزه ی بـقـاست
خـورشیـد ِعشق کشته شد و آفـتـاب گـفت
اين خون ِپاك ِ ريختـه بر خاك از خداسـت
از تشنـه هيچكس نكنـد آب را دريـغ
شط فرات را هم ازين غصه شرم هاست
بـر بـام ِعـالـمـي عـلم ِ سرخ زد شفق
چون ديد دسـت از تن ِ بو فا ضلت جداسـت
اينك پيام ِ عشق ِ تــو در جان ِ روزگار
چون آفتاب روشن و چون عشق جانفزاست
دل در فـروغ ِ مهـر تـو دارد كسی کـه او
بـا راز ِ این حقيقت ِ جاويـد آ شناست
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
http://golestanesheroadab.persianblog.ir/
http://www.boostanetanz.blogfa.com/
کلمات کلیدی این مطلب :
،
(( ،
،
راز ،
عشق ،
،
)) ،
،
،
،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/4 در ساعت : 20:52:41
| تعداد مشاهده این شعر :
1589
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.