نقدی بر شعر "چای تلخ" خانم مدینه ولی زاده
یک: شعر در قالب مثنوی "چای تلخ" خانم ولی زاده بر وزن "فاعلاتن مفاعلن فع لن" ، با عبارت: "این منم من که در سخن گشتم" با حدیث نفس و خودگویی شاعر آغاز می شود و لذا بیت چهارم و به ویژه در بیت پنجم، به یکباره همه گیر می شود که به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
دو: هرچقدر گشتم معنی و کنایه ی "در سخن گشتن" بدستم نیامد که نیامد!
ج- در بیت دوم: "
روزگاریست در دلم آشوب
له شدم زیر چرخ خرمن کوب"
خرمن کوب همان ماشین خرمن کوب است و کسی که در دلش آشوب بپا شود و به قاعده، زیر چرخی که خرمن می کوبد، له نمی شود و دست کم به جای خرمن،" انسان" آورده می شد، بهتر بود=چرخ انسان کوب.
سه: "دسته را از درخت می سازند"
دسته ی چه را؟ و که چه؟! به باورم مصراع اضافه است.
چهار: مصراع: " زنده در زندگی مان مردیم" شاعر از پارادوکس استفاده کرده است که زیباست.
پنج: بیت " در گریزیم جمله از ماران
داد مردم ز دست دین داران"
واژه ی " جمله" اندکی با زبان امروزی ناسازگار است و با وجود آن، کلمه ی " مردم" در مصراع دوم، حشو است و مهم تر، بی آن که بخواهم ایجاد شائبه نمایم، نتیجه می گیریم: "چون مارها، باید از دینداران نیز دوری گزینیم." و فکر نکنم اصلاً منظور شاعر این بوده باشد.
ششم: بیت: "هر طرف غلت و غلتِ در آخر
پیکرم سنگریزه سر تا سر"
بیت پیش رو، ایرادات دستوری و ضعف تألیف خودش را دارد و متأسفانه باید یگویم نبودِ آن به از بودش است.
هفتم: در بین پایانی:
"جسم ها خسته روحمان تنها
در کجا پرت کردی ام دنیا "
پرواز از "اول شخص جمع" در مصراع نخست به "اول شخص مفرد"( پرت کردیّ ام) در مصراع دوم، کوچ خوشایندی نیست!