ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تبسم خاکی و جنون رقص
 
دیگر خاطره‌ات مرا به شعر نمی‌برد
و تبسم خاکی‌ات به جنون رقص
من از بیراهه به تماشای تنت رسیده بودم
از سمت نیزه‌های خاموش برم گرداندند
نفربرها که رسیدند پشت خانۀ هاجر
تا دخترکان نفت را یکی یکی ببرند
تانک‌ها
وقتی قامت نماز درختان و مادرم را شکستند
من شاهنامه را از حفظ می‌خواندم و
هزار و چندمین پهلوان ایرانی را از روی کمان آرش شناسایی می‌کردم
گلدسته‌های مسجد شهر که پرواز کردند
من خواب موزۀ لوور را می‌دیدم
که چندمین پادشاه غیروطنی را هم بلعیده و خوابیده بود
تو اما
به بیداری
دچار گندمزارهای مسموم بودی
که در خون فرات غرق می‌شدند
حالا
سال‌ها از کناره رفته‌‌اند و
رگ‌های شهر و گل‌های روسری‌ام
شیمیایی شده‌اند
و ماهواره‌ها
خون پل‌های پشت سر را بر گردن گرفته‌‌اند
خورشید
به دیوار خورده است و  چکه چکه بر روی دامنم می‌ریزد
تو رفته‌ای و
عشق با کفش آهنی به دنبال رد پای تو می‌دود...
کلمات کلیدی این مطلب :  شعر مقاومت / شهید / روزهای جنگ / ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1397/5/21 در ساعت : 13:10:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  568


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 11,023 | بازدید دیروز : 6,073 | بازدید کل : 122,930,626
logo-samandehi