ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دنیای ایران
ماندهَ ست یک تصویر ،در یک قاب ِ چوبی

رنگ شمالی دارد و لطف  ِ  جنوبی


تصویری از یک روستا در کوهساران

در  قاب ِ عکس ِ  خاطراتی ، سمت ِ باران



یک دهکده ،با مَردمانی   آسیایی

زنهای محجوب   و  اصیل ِ  آریایی



یک روستا در قلب ِ کوهستان ِ ایران

یک آسمان و یک معلم ،یک دبستان



یک دفتر ِ مشق و مداد ِ سرخ و آبی

با کودکانی ساده   اما    آفتابی



پای ِ الفبای کتاب ِ      آب و بابا

سارا انار ِ سرخ دارد   مثل ِ دارا



نبض  ِ قلم ،از نبض ِ  بابا جان گرفته

حتی اگر   بابا  شبی     پایان گرفته



اینجا هوای نان ِ تازه سهم ِ خوبی ست

هرچند سقف ِ کلبه ها   پوشال و  چوبی ست



در پینه های دست ها،جاپای رنج   است

در مشق هامان  هجی ِ معنای گنج است



شوق ِ سرود ِعشق ،بر لب های  یکرنگ

فریادها........ آزاد...    فریادی خوش آهنگ
 


یک روستای کوچک از  دنیای ایران

هرچند  .... دارد یک معلم،    یک دبستان


اکرم بهرامچی

کلمات کلیدی این مطلب :  ایران ، شمالی ، جنوبی ، اکرم بهرامچی ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/5/29 در ساعت : 1:30:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  855


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1397/6/18 در ساعت : 1:18:40
سلام و عرض ادب...
و با تشکر از استاد گرامی جناب آقای ایزدی گنابادی.
این شعر گویای روشنی از تمامی تصاویر ؛ تخیل و تفکر و دغدغه های ذهن من است و نیازی به ترجمه و توضیح ندارد.
سوالی بود که چرا کودکان ِ ساده اما آفتابی؟
واضح است من از نسلی از سرزمینم سخن گفتم که ساده اند اما ساده لوح نیستند و بسیار بسیار روشنند همانند آفتاب ...........و بسیار آگاهند .
و اما چرا مداد سرخ و آبی؟ در زمان ِ ما از مدادهایی برای نوشتن مشق استفاده می شد که نصف ِ آن سرخ و نصف ِ آن آبی بود از لحاظ شناخت و تعبیر رنگ ها.
آبی نماد اعتماددر برخی افسانه‌‌ها ست ؛ آبی نشانه‌ی پدر آسمانی و نشان دهنده‌ی حکمت ، رهبری و پادشاهی است.
در نقاشی‌‌های کلیساها ، رنگ آبی نشان دهنده‌ی احساسات عمیق ، شکوفایی اعتقاد و تواضع در برابر خداوند و در اسلام و مسیحیت ، یادآور پاکی و ایمان است.
رنگ آبی ، معنایی الهی و آسمانی دارد و در میان شرقی‌‌ها و غربی‌‌ها نشانه‌ای از تقدس است. به همین دلیل در کاشی‌کاری‌‌های مساجد ، حسینیه‌‌ها و مکان‌‌های مقدس از رنگ‌‌های آبی استفاده می‌کنند. چون این رنگ کمک می‌کند انسان به ملکوت بیندیشد.
مسیحیان ، پیراهن حضرت مریم را که دارای تمام فضایل اخلاقی است ، به رنگ آسمانی نقاشی می‌کردند که نشان دهنده‌ی حفظ جان و جاودانگی او است.
مردم سلتیک در شمال غربی اروپا ، آبی را رنگ خلاقیت و رنگ مقدس شاعران می‌دانستند. شاعرانی که حماسه‌ی قهرمانی‌های گذشتگان را از حفظ می‌خواندند.
در هنر باستانی شرق ، رنگ آبی روشن یادآور زندگی ، سپیده‌دم ، فصل بهار ، شکوفه‌ها و حاصل‌‌خیزی است.
آبی بسیار تیره نشانه‌ی سرمای سوزناک و یخ‌‌های خطرناک است و هم چنین آن را نشان دهنده‌ی پایان زندگی می‌دانند.
و اما قرمز:
در پرچم ما نشانه ی صلابت و پایداری ملت مسلمان ایران در برابر تجاوزکاران و ستمکاران است، ملت مسلمان ایران همچنانکه در عمل نیز نشان داده است در دفاع از حقوق مرز وبوم و اعتقادات خویش تا پای جان می ایستد.
شاید برای همین در مدارس ابتدایی استفاده از مداد آبی و قرمز در پویایی و شکل گرفتن مشق هایمان متداول بوده است و تعابیر بسیاری نیز می تواند داشته باشد
و اما گفته شد چرا این شعر در کمتر از 24 ساعت نمایش، در شمارِ شعرهای برگزیده سایت جا خوش کرده است و چند تن از شاعران مطرح هم تأییدش کرده اند.
اگر می دانستم ستاره ای که بر پیشانی شعر من خورده است باعث رنجش عده ای می شود حتما از درج شعر خود داری می کردم . شعر خودش گویای شعور درونی سراینده ی آن است.
و در پایان: اگر شاعری و منتقدی خود را نشناخت، در سروده های خود و نقد های خود دقیق شود و منتقدنوشته های خودش باشد. همین کافیست تا بزرگ شود و بزرگ بیندیشد.
با سپاس مجدد از استاد ایزدی بزرگوار...
با سپاس مجدد از همگی شما عزیزان.
داوود خانی لنگرودی
1397/5/30 در ساعت : 8:48:56
نقدی بر مثنوی یازده بیتی خانم اکرم بهرامچی که در کمتر از 24 ساعت نمایش، در شمارِ شعرهای برگزیده سایت جا خوش کرده است و چند تن از شاعران مطرح هم تأییدش کرده اند.
کمین خودم را حتی منتقد ادبی نصف و نیمه ای نمی پندارم؛ اما اینجا فضولی می کنم و به دلایل زیر، صراحتاً اعلام می دارم دست کم جای این شعر ضعیف در جمع اشعار برگزیده نیست:
الف- تکرار زیاد "یک" در این مثنوی کوتاه و همچنین استفاده دو بار از " یک روستا" و بار دیگر " یک دهکده" در بیت های متوالی دوم، سوم و چهارم ، ناخوشایند افتاده و همچنین، بیت پایانی مثنوی ، با اندکی تغییر در کلام که در واقع تکرار بیت چهارم بوده، از اضافه های این مثنوی است.
ب- به باور کمین؛ استفاده از قافیه ی شایگانِ "کوهساران" در مصراع نخست از بیت دوم مثنوی، قالبی که قافیه هر بیتش، مستقل از بیت های دیگر می باشد، پذیرفتنی نیست.
ج- در سروده ی " دنیای ایران" ، البته از درِ اغراق، باید بنویسم که با دنیایی از ایرادهای دستوری و عیب در فصاحت و بلاغت کلام روبروییم: ترکیبِ " پینه های دست ها" در مصراع نخست بیت نهم، و مشدد کردن حرف" جیم" در واژه ی "هِجی" به ضرورت وزن عروضی " مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع" مثنوی در مصراع بعدی همان بیت، خنثی بودن نقش "هرچند" در بیت هشتم، ایراد دستوری " بابا شبی پایان گرفته " ،" در قاب ِعکس ِخاطراتی ، سمت ِ باران "و کژتابیّ مصراعِ" با کودکانی ساده اما آفتابی" چند نمونه از آن است.
د- آری، مخاطبِ شعر، با یک روستا، یک آسمان و یک معلم و یک دبستان، به راحتی کنار می آید؛ اما " با یک دفتر ِ مشق و مداد ِ سرخ و آبی" چطور؟!
ه- " فریادها... آزاد... فریادی خوش آهنگ" که در اینجا، حتی نقطه چین ها نتوانسته است کاستی های نحوی مصراع را پوشش دهد. شاعر از فریادها در ابتدای مصراع می گوید و بعد از نقطه چین دوم، مفردش می سازد که به هیچ وجه، پذیرفتنی نیست.
جسارت شد.
صادق ایزدی گنابادی
1397/6/3 در ساعت : 12:42:32
سلام بر جناب داوود خانی لنگرودی .
اگر چه نگاه جزء نگر حضرت عالی نسبت به این شعر قابل تحسین می باشد ؛ اما به نظر حقیر روح حاکم بر این شعر نسبت به دیگر کارهای شاعر از شعریت و ادبیت لازم برخوردارست و کسانی که این شعر را تأیید و یا در زمره ی برگزیده ها قرار داده اند مسحور همین روح حاکم بر این مثنوی شده اند.
شاعر به سادگی توانسته است حسّ عاطفی نسبتآ مناسبی از فضای مکانی خاص به مخاطب منتقل کند. این حس و این سادگی آنچنان اتمسقری در شعر ایحاد کرده است که بعضی از خطاهای دستوری و نحوی زبانی که حضرت عالی فرموده اید نتواسته است به ادبیت و شعر یت
آن آسیب برساند.
به نظر این حقیر عدول از دستور و قواعد زبانی و حتی اشکالات قافیه اگر به نوعی توسط شاعر با قابلیت های شاعرانه پوشش داده شود می توان این خظاها را بر او بخشید.
مولانای بزرگ تر را به ضمیر من اضافه می کند و لی شعر از آنچنان هیمنه ای برخوردارست که نتها این عدول از دستور نا جور نیست که به شاعرانگی بیت نیز کمک کرده است
و اما «هرچند» در بیت هشتم خنثی نیست. در مصراع اول شاعر از «هوای تازه ی نان» می گوید و در مصراع بعدی می گوید «هرچند که خانه ها سقفش پوشالی است»؛ هرچند میان دو گزاره ای که اولی اثباتی و دیگری سلبی است خنثی نیست.
و اما در بیت پایانی در خصوص «هرچند» صحبت حضرت عالی کاملا به جا و درست است.
و اما حقیر هجی را با هر دو تلفظ مشدد و غیر مشدد شنیده ام ؛ گرچه بدون تشدید منطبق بر قاعده می باشد اما چون گونه ی نادرست آن نیز مصطلح است نمی توان چندان بر شاعر ایرداد گرفت.
و اما نفهمیدم ایراد دستوری «بابا شبی پایان گرفته» وهمچنین ایراد دستوری و یا زبانی ترکیب اضافی «قاب عکس خاطراتی» کجاست؟
شاعر «یاء» نکره را به مضاف الیه اضافه کرده است.
تتابع اضافاتی اتفاق افتاده است اما ایراد دستوری فهمیده نمی شود.
کژ تابی «کودکانی ساده اما آفتابی» را نیز متوچه نشدم.
تکرار «یک روستا و دهکده» نیز به دلیل موضوع محوری شعر پذیرفتنی است.
«یک دفتر مشق یک آسمان» این ها از موارد کم گرفت در شعر است که اتفاقا در این شعر به افزایش عاطفه کمک کرده است.
نهایت با تشکر از منتقد عزیز که نگاهی موشکافانه به اثر داشته اند می خواهم بگویم اگر عرضی در کنار عرایض آن جناب داشتم دلیل این است که نقد منتقد برای من بسیار ارزشمند بوده است ؛ به طوری که دقیق آن را خواندم.
داوود خانی لنگرودی
1397/6/4 در ساعت : 10:14:10
سلام بر جناب صادق ایزدی گنابادی ، شاعر و منتقد نام آشنا.
حقیر نیز با خواندن شعر در نگاه نخست با حسّ خوش شاعرانه ای روبه رو شدم، اما دیدم بر آن ایرادتی چند وارد است و دریغ آن خوردم که کاش شاعر اندکی بیشتر برای سرودن آن وقت می گذاشت و در این میان اصلاً قصد نقد اثر را نداشتم و چون دیدم زود در میان شعرهای برگزیده سایت جا خوش کرده است، گفتم نقدی بر آن بنویسم ...
بله ؛ در خصوص استفاده از قافیه ی شایگان، سعدی بزرگ، در آن غزل زیبایش" دیدار تو حل مشکلات است..." چهار قافیه شایگان آورده و جالب این که قافیه های مطلع در شمار قافیه ی شایگان بوده، اما با بهره مندی از ردیف و سایر عناصر شعری و آرایه های ادبی ، سعدی این عیب بزرگ را به فراست پوشش داده است و بنده، با آگاهی از این ظرافت، با مشاهده ی ایراداتی دیگربه نقدآن پرداختم و در این میان، سخت بر این باورم که شاعر در قالب مثنوی از قافیه شایگان استفاده ننماید.
و اما در خصوص مشدد نمودن "حرف هِجی" در شعر یاد شده باید بگویم اساساً دستکاری در ساختمان کلمه اگر توی ذوق بزند- که اینجا چنین اتفاقی افتاده است- پسندیده نیست.برای نمونه؛ واژه ی فرنگی "تِلِگرام" را می توان در خیلی جاها بصورت "تِلگرام(بدون کسره حرف دوم) در شعر آورد، بی آن که آسیبی به ساختار کلمه وارد آورد.
اعتقاد دارم شاعر می تواند هنجار شکنی کند و اصلاً باید شاعر، هنجار شکن باشد و با اسم، صفت تفصیلی و عالی بسازد و به فرمایش صحیح ِشما چون مولانا ، "تر" به ضمیر "من" بیفزاید و... اما در این اثر، گردبادِ عدول از دستور و قواعد زبانی -به باور من- مرزهای شاعرانگی را در نوردیده است.

مصراعِ " با کودکانی ساده اما آفتابی" چرا با ابهام ساختاری همراه نیست؟ بی شک می توان از آن مفاهیم و معانی متعددی برداشت کرد و این یعنی "کژتابی"

به نظرم نگاه شاعر با آوردن " اما" از" آفتابی" در تباین و تخالف با "با کودکانی ساده" بوده، حال آن مصراع با ترادف همراه است و این وضعیت در بیت هشتم" اینجا هوای نان ِ تازه سهم ِ خوبی ست/ هرچند سقف ِ کلبه ها پوشال و چوبی ست" نیز به چشم می آید.

پوزش خواهم و پوزش بپذیرید.

ابراهیم لایق برحق
1397/5/31 در ساعت : 21:12:53
چقدر وزن و واژگان و تصویر همخوانی خوبی دارند.. حس آدم خوب میشه... ممنون
اکرم بهرامچی
1397/6/1 در ساعت : 20:50:32
سلام آقای لایق برحق
ممنون شما لطف دارین امیدوارم مفید باشه این قلم شکسته و این جوهر کمرنگ
بازدید امروز : 6,162 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,393
logo-samandehi