(( عشق حسينی )) مـن از كـودكي بـا حسين آشنـايـم < از کتاب هنگامه ی سرخ >
( عشق حسينی )
مـن از كـودكي بـا حسين آشنـايـم
حسينـي نـمـوده ست خـلـقـت خـدايـم
نـه زان روكـه جان مي تـوانم فشانـدن
مـن از ايـن هـنـر هاي عـالـي جـدايـم
دلـم ليك ، انگيـزه ي عشق دارد
ازيــن روي ،با مرگ ِ سرخ آشنـايم
نــه آغاز ِ مـن آشکار است بر من
نــه پـيـداست ، آيـيـنـه ي انـتـهــايـم
نـه حُـرّ و حبيبم نـه عبـاس و اكبر
نه از اين تبارم ، نـه از آن نيـايم
بـه عشق ِحسيني ، ازآن كـرده ام خـو
كـه بي هيچ شك ، كشته ي كـربـلايـم
بـه دقـت اگــر بنـگــري كـربلا را
به هر گوشه پيدا شود جاي پايم
نشد همصــدا گــر زمـان با دل ِ من
كه در دشت خون ، بـال همت گشايم
گشودم دل و ناله سر دادم از جان
كنون بشنو از ناي هستي نوايم
اگـر نيستـم مـن در آن بـاغ ِ پـرگل
بگو پس چه هستم ، كه هستم ، كجايم
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
http://golestanesheroadab.persianblog.ir/
http://www.boostanetanz.blogfa.com
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/9 در ساعت : 11:52:7
| تعداد مشاهده این شعر :
1688
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.