صبر کن"
نان فراوان می شود یکسال دیگر صبر کن
مسکن ارزان می شود یکسال دیگر صبرکن
تا به دست آری مقام و منصبی در شأن خویش
مشکل آسان می شود یکسال دیگر صبر کن
زخم جانسوزی که صبر و طاقت از کف برده است
خوب درمان می شود یکسال دیگر صبر کن
سهم هر کس اشکنه با اشک و حسرت می خورد
مرغِ بریان می شود یکسال دیگر صبر کن
خاویار و میوه های صادراتی چون هلو
صرف مهمان می شود یکسال دیگر صبر کن
سهم مردم از ذخایرمطمئناً خارج از
کیسۀ خان می شود یکسال دیگر صبر کن
خواب دیدم خشم توفان در خیابان باعث
سیل و طغیان می شود یکسال دیگر صبر کن
سیل غارتگر پس از تخریب دلها داخل
سدّ لتیان می شود یکسال دیگر صبر کن
سهم شاعر با چنین خوابی که دید از تشنگی
آبِ زندان می شود یکسال دیگر صبر کن
کاخ استبداد با فریاد خشم آلود ما
سخت ویران می شود یکسال دیگر صبر کن
نرم نرمک سال سگ دارد به پایان می رسد
خوک سلطان می شود یکسال دیگر.. وای ددم