ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



«پیراهن بهار»
«پیراهن بهار»
 
پیش از تو، آفتاب دلی مهربان نداشت
شوقی برای دیدن رنگین کمان نداشت
 
اقرار می کنم که در آن فصل ها، دلم
حتی ستاره ای هم از این آسمان نداشت
 
اقرار می کنم، تو نبودی، در این فصول
این واژه ها، نشانه ای از ناگهان نداشت
 
در ابتدای  راه  زمینگیر می شدم
در زِلّ آفتاب، دلم سایه بان نداشت !
 
شیرین اگر بهانه ی این کوهکن نبود
هرگز برای کوه بریدن، توان نداشت!
 
مجنونِ بیدهایِ به لیلا دچار هم 
سهمی ازآب و آینه در این میان نداشت
 
بگذار صاف و ساده بگویم، که وَرقَه  هم
گلشاهی، آن چنان که تویی، بی گمان نداشت!
 
تندیس واره ای فقط از عشق مانده بود
چشمان خوش تراش و چنین دلستان نداشت
 
چونان سراب بود، در این شهر، عاشقی
تصویرهای یخ زده ای بود، جان نداشت !
 
آن روز های بی رمق، اردیبهشت هم
بی چشم های ساده ی تو، ارمغان نداشت
 
درها، به روی شاعرِ چشمِ تو بسته بود
هرگز تصوّری هم از این داستان نداشت
 
افسرده می شد از غمِ تنهاییِ خودش
در سایه یِ نگاهت اگر آشیان نداشت!
 
دستم اگر به دامن باران نمی رسید
پیراهنِ بهار  هم از گل نشان نداشت
 
شوقی نمانده بود  برای پرنده ها
چیزی اگر شبیهِ تو را، این جهان نداشت!
 
کلمات کلیدی این مطلب :  آفتاب ، رنگین کمان ، ناگهان ، زلّ آفتاب ، گلشاه ، ورقه ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1398/3/5 در ساعت : 18:41:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  273


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی گیاهی
1398/3/5 در ساعت : 20:1:11
شوقی نمانده بود برای پرنده ها
چیزی اگر شبیهِ تو را، این جهان نداشت!
/////////////////////////////////

درود بر استاد گرامی

ابراهیم لایق برحق
1398/3/7 در ساعت : 13:8:38
شیرین اگر بهانه ی این کوهکن نبود
هرگز برای کوه بریدن، توان نداشت!

عالی
بازدید امروز : 6,894 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,538,125
logo-samandehi