ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دلی کویری نمی گدازد که آهت از سینه بر نخیزد
 
اگر چه دارد همیشه هر کس نیاز مبرم بسی به باران
در این دیار اعتنا ندارد، کسی به قدر خسی به باران
 
عطش نیازرده است اگر کم کویر ما را چه جای حیرت
که مبتلا بوده ایم از اول به درد بی وارسی به باران
 
دلی کویری نمی گدازد که آهت از سینه بر نخیزد
عطش اگر شعله ور نباشد چگونه آیا رسی به باران؟
 
چرا فروغی به چشممان حُسن ناب رنگین کمان ندارد؟
نمی شود از چه رو خدایا نگاهمان اطلسی به باران؟
 
به رعد و برقی کسی چرا جُم نمی خورد مثل موج دریا
چرا امیدی به خرّمی در دلش ندارد کسی به باران؟
 
زلال آئینه ای مکدّر نمی شود در حریم هستی
در افتد از پا بلا بدور از شما اگر کرکسی به باران
 
دسیسه چیدند اگر که رخت از  دیار ما بر ببندد ابری
زمُختی طبع بد سگالان نیابد الّا گسی به باران
 
به ژاله شاید دلی طمانینه بازد امّا روا نباشد
بگیرد از فرط شوق رُستن جوانه دلواپسی به باران
کلمات کلیدی این مطلب :  باران ، عطش ، دلواپسی ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/4/11 در ساعت : 15:4:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  270


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,055 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,286
logo-samandehi