ای هم قرارم از تو و هم بیقراری ام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام !
مرحوم استاد غلامرضا شکوهی
ای هم قرارم از تو و هم بیقراری ام
تا کی میان هول و ولا می گذاری ام ؟!
بار ملال دوری ات از بسکه برده ام
ورد زبان شهر شده بردباری ام
رودم ولی به پای تو یکجا نشسته ام
کوهم ولی همیشه به سوی تو جاری ام
جز مهر تو اگرچه ندارم در این جهان
داراتر است از همه عالم، نداری ام
شهدی است بی مثال، خیال رسیدنت
هر چند گیر زندگی زهرماری ام
من از تبار عشقم و عشق از تبار من
جز زخم نیست حاصل این هم تباری ام
حتی اگر که خوار بخواهد مرا جهان
عشق تو می شود سبب رستگاری ام
تاریخ ارسال :
1398/10/6 در ساعت : 0:20:4
| تعداد مشاهده این شعر :
135
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.