جان ترین ، روح ترین ، ناب ترین ، مادر من
صاف و آئینه و نایاب ترین مادر من
نفسی باز تر از پنجره ی صبح بهار
سبزه در سبزه و شاداب ترین مادر من
مهربانی غزلش یک نفس از دفتر توست
مهر تابان و جهان تاب ترین مادر من
تپشی نازک و آرام تر از آب زلال
جذبه ی برکه و جذاب ترین مادر من
قصه هایت همه افسانه ی آرامش و من
همچنان شیفته و خواب ترین مادر من
مریمی پاک و منزه که نگاهت به جهان
تا ابد بر دل من قاب ترین مادر من
تا نشینی به دعا مات منم سوی بهشت
قبله در قبله و محراب ترین مادر من
هرچه هستم همه افسون همان تیر دعاست
بر در خانه ی ارباب ترین ، مادر من