اندوه و غم از سينه تكانديم
از سينه غم و كينه تكانديم
اسفند شد و اين شب عيدي
آن غصّهي ديرينه تكانديم
از پنجره و مبل گرفتيم
تا پرده و آيينه تكانديم
كرديم از آن شنبه چو آغاز
تا آخر آدينه تكانديم
بر صورت ما ماند سياهي
تا دوده ز شومينه تكانديم
با معدهي خالي به شب و روز
با دست پر از پينه تكانديم
در قالب يك كار گروهي
نرّينه و مادينه تكانديم
تا شرّ نشود نوعِ تكانها
با حفظ طمأنينه تكانديم
رفتيم خريد شب عيد و
سرمايهي نقدينه تكانديم
وامي كه گرفتيم يهو رفت
جيب كت پشمينه تكانديم
چون كه الكي بود؛ دل و دست
از وعدهي پيشينه تكانديم
القصه، تكانديم و تكانديم
با زحمت بيشينه تكانديم
خاكي كه فراهم شد از اين راه
آن را سر كابينه تكانديم
حسین شادمهر
تاریخ ارسال :
1398/12/19 در ساعت : 10:29:40
| تعداد مشاهده این شعر :
153
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.