هنوز چائیِ روی سماورم داغ است
پر از خیال توام، گونه ی تَرَم داغ است
دلم به این همه دوریت خو نمی گیرد
هنوز جای تو در خانه ی بَرَم داغ است
نگاه کن به دل ساعت و بیا برگرد !
ببین که از تب تو، زخم بسترم داغ است
شراب خوارگیِ من، نگاه کردن توست
ز قاب خاطره بیرون بیا، سرم داغ است
برای از تو نوشتن ، غزل کم آورده
ولی همین که غزل هست، دفترم داغ است
دقیقه ها چه درازند در نبودن تو
هوای خانه زمستان و باورم داغ است
غروب بود زمانی که چای دم کردم
بیا که چاییِ روی سماورم داغ است.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/1 در ساعت : 14:49:4
| تعداد مشاهده این شعر :
846
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.