ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سکوت کرده ای مصطفی...


َ" بسمک اللهم"



 و موریانه



 از موازی دنده هایم بالا می رود



صدای جویدن کفشی زیر دندان پیاده رو



و خورشید



چشم در چشمم



 با پیراهن کبود



رفته رفته



در انتهای افق زنده به گور می شود



از بلندترین خیابان حجاز



تا نوک انگشتانم



که هرچه چنگ می زند



به سنگ سیاه این قبر



نمی رسم



زیر بار آسمان / خراشی که افتاده روی تنت



دشنه های آل سعود



پیراهن یوسفم را بو می کشند و



می جوند



این موش ها



که راه فاضلاب  را



به خواب هایم  باز کرده اند



هیچ رویایی دروازه نمی شود



مرا ازین کابوس بیرون ببرد؟



چرا مبعوث نمی شوی و



بت ها را



 از شانه جهان پایین نمی کشی؟



وقتی گوساله  سامری ها



بیت مقدست را شخم می زنند



عرب



عربی که از تو نبود



برای کرکس ها دانه می پاشد



سدره المنتهی را سر بریده اندو



برگ های کتابت



ورق ورق در خون شناورست



سکوت کرده ای ؟



جلوتر بیا مصطفی



مصیبت



 از آنچه تو از آن بالا می بینی



 به ما نزدیکتر است.


کلمات کلیدی این مطلب :  سکوت ، کرده ، ای ، مصطفی... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/3 در ساعت : 19:23:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1151


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

رضا کرمی
1390/11/4 در ساعت : 13:32:44
استاد صداقتی بی تعارف...شکوهمند می سرایید و متفکرانه...

...
سلام معلم خوبم ...استاد مهربان...تا همیشه مدیون شما هستم و آنکس که درست اندیشیدن را به من بیاموزد
کاظم نظری بقا
1390/11/4 در ساعت : 8:43:59
سلام خانم صداقتی نیا
عالی بود


............
سلام استاد
سپاس
علی‌رضا دل‌خوش
1390/11/3 در ساعت : 19:43:52
خانم صداقتی نیا
بسیار فاخر بود و گوارا.
محضوض شدم.
برقرار باشید.


...
سلام و سپاس بزرگوار
اکبر نبوی
1390/11/4 در ساعت : 14:55:2
درود بر سرکار عالی
بسیار شعر زیبایی بود. هم ژرف بود و هم پر از حس و نگاه شاعرانه ی زیبا.
عنایت حضرت مصطفی (ص) روزی هماره تان باد.

....
درود و سپاس استاد من
برای مردی که بیش از خودم دوستش می دارم بیش از تمام کائنات " محمد بزرگ "این شعر ذره ای بود ...امید که دیده شود...التماس دعا
محمد تقی قشقایی
1390/11/5 در ساعت : 13:6:43
با سلام
خوشحالم این شعر خوب را خواندم

پایدار باشید


...
سلام وسپاس
من هم خوشحالم که با شاعر توانایی آشنا شده ام.
موفق باشید
سید مهدی نژاد هاشمی
1390/11/4 در ساعت : 11:45:3
سلام خانم صداقتی شعر زیبایی از شما خواندم ممنون

....
سلام من شاگرد کوچکی هستم.خوشحالم از حسن نظرتان استاد
علی سعادتخانی
1390/11/3 در ساعت : 22:22:28
کافی ست چشماهایت را به تن شعر ها برسانی،واژه ها خود با تو حرف خواهند زد و از ازدحام درونشان با تو سخن خواهند گفت: صداقتی نیا به واژها مهربانی یاد می دهد ،جان می بخشد، غرور می بخشد.در شعرهای صداقتی نیا زخم های تازه ای اتفاق می افتد، ودر این زخم خوردنها "گریه"بی آنکه بخواهیم اتفاق می افتد.
درود بانـو



.............
سپاس استاد
شما بزرگوارید
عالیه مهرابی
1390/11/5 در ساعت : 9:0:4
سلام دوست خوبم خوشحالم که بعد از کنگره سیستان، شما را در این فضای مجازی پیدا کرد. مثل همیشه زیبا و تاثیر گذار بود. لذت بردم.


....
سلام و سپاس شاعر توانا و دوست عزیز
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/3 در ساعت : 21:56:49
سلام و عرض ادب ، شعری بسیار شیوا ، شیرین و اندیشمند بود ، دست مریزاد


...
سلام استاد
خوشحالم از دیدنتون
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/11/4 در ساعت : 15:20:22
سلام خانم صداقتی نیا گرامی
بسیارزیبا ، استوار ، یکدست ، سرشار تفکر وبدیع وبکر سروده اید .لذت وافربردم
سربلندباشید
...
سلام استاد بزرگوار...
سپاس
بازدید امروز : 8,472 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,723,940
logo-samandehi