باد مي خواست كه در كوي تو يك عمر اقامت مي كرد
صيد مي گشت و تو ضامن شده صياد اجابت مي كرد
شرمگين بود نمي خواست چنين خون جگرها ديدن
از چنين حادثه اي مرگ هم اظهار ندامت مي كرد
تشت لبريز شد از خون جگر – زهر چو كاري تر شد
زهر ديدار تو را وعده به ديدار قيامت مي كرد
اي فرستاده ي شيرين دَهَن اي باغ تماماً انگور
عطر انفاس شما را كه به اين ملك كرامت مي كرد؟؟
سرزمينيست خراسان كه شما نام و نشانش دادي
غير اين او زخدا هم طلب ِ دين و غرامت مي كرد!
هر مسلمان كه به گل سجده كند بوي تو را مي گيرد
با چنين شاخصه اي باد تمنّا به اقامت مي كرد
مجتبي اصغري فرزقي- جوارُ الرضّا
وبلاگ :http://mo1351.blogfa.com/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/5 در ساعت : 7:40:25
| تعداد مشاهده این شعر :
955
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.