ایوان گل
بهمـن آمـد تـا بـرقصـد شعلـه دردامان گل
خـوشه خوشه باز گردد نور در ایوان گل
بـار دیگـر گـل کـنـد در بـاور ِ آیـیـنـه هـا
بـا نسیم ِ تـازه ی اسلام گـل ، ایـران گـل
عطـر جـان افـروز قـرآن بـا نسیم زنـدگی
موجی ازعشق وارادت گسترد درجان گل
دست عشـق راستیـن آیـد بـرون از آستیـن
رانـد از بـرج حقیقت بـر جهـان فرمان گل
پـانـزده پـایـیـز درد آلـود بـر میهـن گذشت
تـا بـه گـلشن بـاز گـردد شادمـان مهمان گل
ایـنک ای گـلهـای بـاغ زنـدگـانـی بشکفـیـد
تا چنیـن گسترده در بـزم محبت خـوان گـل
لاله های خفتـه در خاک وطـن را یـاد بـاد
خاک آنان می شود سرچشمه ی جوشان گل
ابـر رحمت بایـد و فضل خداونـدی که بـاز
کـامـل و شامـل ببـارد بـر چمن بـاران گل
باردیف گـل سرودم شعر، از نجـوای جان
تـا بـمـانـد یـادگـارعـشـق در دیــوان گـل
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
بهمن ماه 1357
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/12 در ساعت : 15:16:2
| تعداد مشاهده این شعر :
1814
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.