ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک فیلم


قند نگاه تو، سکانس آشنایی



دم میکشید احساس ما بر میز چایی



وقتی که ما در صندلی هامان نشستیم



ماهی شدم در تنگ خیس چشم هایی



سانس شروع گم شدن در متن ها بود   



بیرون زدیم از قاب های سینمایی



یک فیلم  از  سرمای خود  مچاله  می شد



ما نیز کفری میشدیم از بی وفایی



یک لحظه نادر میشدی من جنس سیمین



دنیای ما میرفت تا مرز جدایی



یک لحظه دنیا  ایستاد و سکته کردیم



حالا رسیده وقت تصمیم نهایی



تو دوست داری با پدر یا مادر  خود ....



شاید نداری بین آنها هیچ جایی



روشن شدیم و بعد در ها را گشودند



رو به خیابان ،خط کشی، عابر، جدایی



دستان  پشت پرده را یادت بماند  



آن پشت ها دارند یک تخت خدایی    



 



 



 


کلمات کلیدی این مطلب :  یک ، فیلم ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/14 در ساعت : 14:9:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  913


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/15 در ساعت : 6:54:7
سلام و عرض ادب
شیرین بود روایت شما از جدایی تلخ در این غزل شور انگیز ، شاعرانگیتان مستدام
.............................................................................................


استاد از لطف همیشگیتون و راهنمایی دریغ شما سپاسگذارم


سیاوش پورافشار
1390/11/14 در ساعت : 16:39:2
سلام خانم لطیفیان
غزل روایی خوبی پرداخته اید همراه با بیان واقعیتهای تلخ از جدایی ها
......................
سپاس
صادق رحمانی
1390/11/15 در ساعت : 17:22:28
درود بر شما
....................
سپاس
مصطفی معارف
1390/11/15 در ساعت : 8:28:36
با سلام خانم لطفیان پرداخت خوبی دارید و گریز خوبی هم به جدایی نادر از سیمین زدید طبعتان شکوفا و سعیتان مشکور .
شاد باشید
..........................................
از شما درس میگیریم سپاس
سعید صالحی
1390/11/15 در ساعت : 1:40:49
درود بر شما.....غزل زیبایی بود.....
.........................
تشکر
محسن رضوی
1390/11/27 در ساعت : 0:45:1
درود!
این یک دعوت نامه رسمی است برای عضویت در انجمن مجازی شاعران ایران
www.anjomanmajazi.com
بازدید امروز : 3,927 | بازدید دیروز : 14,006 | بازدید کل : 121,733,401
logo-samandehi