شرح درد عاشقی
دیشب کمی تا قسمتی نامهربان بود
اشک از دو چشمم همچو گیسویش روان بود
او فارغ از غم بود و من هی گریه کردم
در های های گریه ام آتشفشان بود
« ای تو .. الهه .. ناز من .. با من چه کردی »
این ماجرای دیشب من با بنان بود
ناز از من و طنّازی از چشم خماری
من اینچنین بودم و او هم آنچنان بود
حالی درون پرده بازی ها .. خدایا
رمز و رموزی ... راز پنهانی ، نهان بود
بویی که می پیچد و می آرد به سویم
بوی تو را که بوی جوی مولیان بود
آه ... از غم عشق از غم نامردمی ها
درد من و تو شرح درد عاشقان بود
یادم بماند عاشقی درد و بلا هست
یادت بماند .. حال و روز من چسان بود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/19 در ساعت : 21:27:23
| تعداد مشاهده این شعر :
1067
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.