در عشق ، تو به بدنبال آرامشی
من در پی حیرت
تو آرامش فردی می جویی
من حیرت جمعی.
پرنده آشیانۀ خویش می جوید
انسان، کاشانۀ بر بال باد نشسته خود را
کدام به این خواسته می رسند ؟
کدام به این خواسته می رسیم ؟
از درد گریزمان نیست
نه تو از درد اجتماع
نه من از درد خود
بیا جامی از درد
به هم هدیه کنیم .
بوی تند فاجعه سالهاست که می آید
و دیری است که عشق از معنای خود تهی است.
چرا خود فریبی می کنیم
هیچکس عاشق نیست
نه من و نه تو
نه او و نه دیگران
همه شیفتۀ صورتیم
و بکارت قلبمان را
همین شهوت ظاهر دریده است.
مگر این خون سیاه را
بر سینه نمی بینی ؟
و مگر صدای سرفه های این قلب دود گرفته
در گوشهایت بانگ نمی زند ؟
این قرن ، قرن بیماری است
قرن عاطفه های ایدز گرفته
جان های مبتلا به هپاتیت B
قرن پایین افتادن فشارخون انسانیت
بالا رفتن گرمای خشونت و شقاوت
سه طلاقه کردن خرد و دانایی
سر بریدن اندیشه و آگاهی.
قرن وفور سکته های مغزی
پیام های بازرگانی مُغذًی.
قرن نسخه ی فراماسون جهانی:
« بمب و موشک، هرکدام پانصد تن، دوازده ساعت یک بار
زندان گوآنتانامو، صد میلیون کیلومتر مربع
شکنجه و شلاق، به اندازه ی کافی
گرسنگی و سؤ تغذیه، هر هشت ساعت یک وعده
تخریب محیط زیست، بیست و چهار ساعته
خودپرستی و نفی خدا، دقیقه به دقیقه
نابودی فرهنگ های ملی، شبانه روز
تقدیس صهیونیزم، ساعتی ده دقیقه
و ... »
قرن گوساله و سامری و یهودا
قرن دلار و دود و جنگ
نفاق و قدرت و نیرنگ
اکس و ماری جوانا و بنگ
کِرَک و کرم و ننگ.
بر عشق های مقوایی سلام می کنم!
و بر آدمهای آرام و سر به زیر
بر آتشفشان تنبل و خاموش
بر دریاهای بی موج و مرجان
و گرداب که نمی بلعد
و گردباد که بالا نمی برد
و کویر که بی کرامت و بی ستاره است
و آب که خیس نمی کند
و آدمها که بدل اند
ماهمه بدلیم
به خود هم بدل می زنیم.
به دنیا سلام می کنم!
دنیای پشت پا
دنیای تهمت و حرفهای پشت سر
دنیای خنده های دروغ روبه رو
دنیای آدمهای مغازه دار
فروشندگان خدا و دین
تاجران زبردست آزادی
برده داران بزرگ حقوق بشری
پیله وران دمکراسی
رمبو و مادونا و هالیوود
هری پاتر و توئیتر و فیس بوک
جولیان آسانژ و ویکی لیکس و کاخ سفید
دنیای لیبرال های تروریست
تروریست های لیبرال
هیتلر و میلوشوویچ و جرج بوش
دنیای...
ودنیای اسلام ناب آمریکایی.
به دشت سلام می کنم!
و به سبزه و آب
باران و باد و مهتاب
وبه آسمان و عشق های ناب.
آینه می گوید
کسی می آید
از پشت بلندترین قله های درد و رنج
با کهکشان عدالت و دانایی
و جهانی پر از خنده ی خورشید
تنفس رهایی و آزادی.
بر آینه و بشارت روشن اش سلام!
هجدهم اردیبهشت هفتاد و پنج
ویرایش دوباره : دهم تیر نود