به سینه شعله ی آهی که داشتم دارم
زخیل اشک سپاهی که داشتم دارم
هنوز آه سحرگاه و ناله ی صبحم
زدست چشم سیا هی که داشتم دارم
هزار مِهرِ درخشان گرم به سر باشد
هنوز حسرت ماهی که داشتم دارم
زبی وفایی تو پر کشیده ام بر سر
وگر نه شوق نگاهی که داشتم دارم
نیاز مند تو ام بی نیاز از دنیا
بگو به چشم تو جاهی که داشتم دارم؟
تویی چو گنج به ویرانه ی دل خونم
به بحر اشک پناهی که داشتم دارم
هنوز مانده به کوی تو ام یکی روزن
چو نور سوی تو راهی که داشتم دارم
هنوز چشم (رها)جای تو است یاس سفید
زسیل ِاشک گواهی که داشتم دارم