ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پیاله پر شده از خون نای مجروحم


.



.



دوباره عشق، نشسته کنار پنجره ها



شکسته بغض دوتارش به پای زنجره ها



به آن شکسته ی مفلوک،مهلتی بدهید

به واژه های سفر کرده فرصتی بدهید



دوتار باکره اش را به باد بسپارید

و شعرهای ترش را به یاد بسپارید



اگر رسید نوایش به اجتهاد نفس؛

هجاکنید خدا را به شکل  ساده و بس



میان آه دل و واژه نسبتی بدهید

به فصل بارش دلواژه رخصتی بدهید



پیاله های عطش را به تاک بسپارید

بهانه های هوس را به خاک بسپارید



دو دست و چشم و نگاهی که باز منتظرند؛

در امتداد اشاره؛ به تاک می نگرند...



از انحنای خیالت خداست می گذرد

و سنگ مات دلت را به آس می سپرد:





{نگاه کن که شبیه فرشته می خندد

به هرچه عشق؛ به پایش نوشته می خندد



و مست؛ رنگ شرابی که ناب و بی نقص است

و داغ مثل صبوحی که پخته در رقص است...



خدا نخواست؛ میان دو دست حکم کند:

برای او که شده؛ هر چه هست حکم کند





اگرچه آدمیان، پیروان تخمیرند

و بی هوا می ناب از عصاره می گیرند:



خدا گذاشت که حوا دلش بهانه کند

و تاک را و هوس را به تب حواله کند



پیاله پر شده از خون نای حوایی

که  می کشد به دلش بار سهو شیدایی



رسید پای پیاده به انتحار خودش

گذاشت جبر تو را پای اختیار خودش



و حبه حبه شده؛ عشقهای هنجاری

شبیه عکس بتی در لباس اجباری.



میان فاصله ی راه و چاه حکم کنید

میان دغدغه ی مهر و ماه حکم کنید



کنایه ها که همیشه دروغ و مختصرند

و پا به پای هوس از نگاه، می گذرند؛



و وای بر دل حوا ؛که سخت می شکند

و خواب عاشقی اش را به تاک می سپرد..



شراب ناب تو از اوست؛ آن بریده نفس

دریغ؛ فاصله ای نیست؛ بین عشق و هوس

.

.

.

.

.

_ پیاله پرشده از خون نای مجروحم.









صبح(راشین  گوهرشاهی)



-









نقاشی برگ و آتش- اکریلیک بر روی بوم- راشین گوهرشاهی- اسفند ماه 90- سایز یک متر در 75 سانت



{این نقاشی  هدیه ای بود برای پدرم...}


کلمات کلیدی این مطلب :  پیاله ، پر ، شده ، از ، خون ، نای ، مجروحم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/14 در ساعت : 9:12:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  1539


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1391/1/14 در ساعت : 13:46:43
سلام خانم گوهرشاهی ارجمند

رسید پای پیاده به انتحار خودش

گذاشت جبر تو را پای اختیار خودش

از این مثنوی بسیار دل انگیز و شیوا که دست مخاطب را می گیرد و تا بیکرانه های عشق و رؤیا می برد خیلی لذت بردم . تابلوی نقاشی هم که پر از رنگ و شاعرانگی است بسیار زیباست ..... کاش کسی بود و مرا هم زیر بهمن نقاشی می کرد ....

*********************

سلام بزرگوار...
ممنون از مهر برادرانه تان
چرا بهمن؟
علی‌رضا دل‌خوش
1391/1/15 در ساعت : 12:35:34
اگر بگویم بسیار زیبا بود یعنی همه احساستان را درک کردم و این حقیقت نیست. حس اینکه چیزهایی گفته اید که گوشه ای از آنها را فهمیدم و لذت بردم و گوشه ای را نفهمیدم، حس خوب و زیبائی را به من داد مانند دیدن نیمه ماه و نیدین نیمه دیگرش.
دست مریزاد.

****************

سلام
ممنون از شما دوست گرانمایه
ازینکه فروتنانه حس برگرفته تان را از شعر شرح دادید بی نهایت سپاسگزارم. مایه دلگرمیست حضورتان.
حسین سنگری
1391/1/14 در ساعت : 12:24:35
درود بر شما خانم گوهرشاهی گرامی.
چند وقتی بود از اشعار و طرح های زیبای شما محروم بودیم ... خوشحالم باز هم از شما می خوانم ...
برقرار باشید


*******************

درود بر شما سرور گرامی
برقرار باشید
معید داستان
1391/1/15 در ساعت : 8:14:8
درود بر شما
تصاویر نابی داشت
*************

سلام
ممنون از شما
علی دهقانی
1391/1/20 در ساعت : 18:12:42
سلام
شعرتان بسیار گیرا بود اما بنده کارهای قبلی شمارا بیشتر میپسندیدم
فکر میکنم که زبان شعریتان در این کار تغییر کرده است
امیدوارم موفقیت هایتان ادامه دار باشد
سال خوبی را برایتان ارزومندم.
برادر کوچکتان علی دهقانی
****************
سلام
ممنون از شما بزرگوار
امیدوارم شما هم سال سرشار از خیرو برکتی رو داشته باشین
آرزو پناهی (باران)
1391/1/14 در ساعت : 18:53:56
درود نازنین
مثنوی پرشور و شیوایی بود
هم لذت بردم از سروده و هم از نقاشی زیبایت و مسرور که همکاری در اینجا یافتم
پایدار باشید...


***********سلام
ممنون از شما خواهر گلم
در ناه خدا باشید
محمود مدادی
1391/1/17 در ساعت : 14:56:29
شکسته بغض دوتارش به پای زنجره ها

عجب مصرع نابي

********************

سلام
خوش اومدید منتظر خوندن شعراتون هستم
علی رضا آیت اللهی
1391/1/14 در ساعت : 15:22:17
سلام
مثنوي گاه به گاه قصيده مانندي زيبا است ؛ و نمايه اي از يك مجموعه « تشبيه تسويه » در خصوص شيوه احساسي شاعر . منتهي شاعر چندان در قيد رديف و قافيه نمي نمايد و بيش از آن بي اعتنايي به مقيٌدات مفهومي شعر به چشم مي خورد . مجموعا" شاعر چه در شكل و گاه چه در محتوا در قيود متداول نمانده است و در سرايش خود به نوعي آزادگي پرداخته است .... تا آنجا كه گاه حتي معاني و مضامين شعر نو را مي توان در اين شعر كهن به خوبي احساس كرد . به شخصه حدس مي زنم شعري است بسيار لطيف و روايتي خطاب به مخاطب ....كه مكررا" مورد ويرايش شاعره گرامي و ارجمند قرار خواهد گرفت .

****************

سلام استاد بزرگوار
بی نهایت ممنونم ازینکه نقد ارزشمندتان را متواضعانه بر شعر این حقیر ارزانی داشتید...لذت سرایش یک شعر را جز در یافتن پیوندی بین قالبها و شیوه های کهن و نو نمی بینم!
مصطفی معارف
1391/1/15 در ساعت : 12:43:51
با سلام و عرض ادب خدمت خواهر مهربان کار بسیار زیبایی است و لذت بردم از خوانشش.
اگر منظورتان از :

شراب ناب تو از اوست؛ آن بریده نفس
دریغ؛ فاصله ای نیست؛ بین عشق و هوس

اشاره به بیت معروف حضرت مولانا ست که می فرماید:
عشقها گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است

به نظرم خیلی خوب و شایسته به آن پرداخته اید که به اعتقاد کافه علمای ادب و معرفت عشق مجازی پایه و مقدمه عشق حقیقی است . سبز و پایدار باشید .

*********************

سلام
ممنون از شما برادر بزرگوار و سر می سپرم به هرچه ارباب سخن فرمایند؛چه این و چه آن.
بازدید امروز : 13,401 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,728,869
logo-samandehi