پشیمانی
هر چه خوبی کرده ام،روزی پشیمان می شــــوم
« این » اگر سودی ندارد ،بعد ازین «آن» می شوم
من که از هم نوع خود چیزی ندیـــــدم جز بــــدی
از بشر بودن پشیمان گشته،حیوان می شــــــوم!
می خزم در گوشــــه ی دنج مســــــافرخانه ای
میخ لنگ و سیخ تلخ و دود قلیان می شــــــــوم !
با همیــن خل وضعی و خنگی و اســــــتعداد کم
بنده اســـــتخدام توی چــند ارگان می شــــــوم
روز شـــــنبه طی حکمــــی گر مدیرکل شـــــدم
روز یکشـــنبه ترقی کرده ! شیــــطان می شـوم!
گر ببیــــــنم آب را قدری شــــــنا خواهـــــم نمود
توپ اگر دیدم ولی البـــــته « زیدان» می شـــــوم
در جواب حمله ی دشـــــمن به خاک میـــــــهنم
مثل شیخی شوخ در دشداشه پنهان می شـوم !
مال خود را بذل و بخشش می کنم،تا صهیونیست
بلکه یک جایش بسوزد ! مثل ایران می شــــــوم !
می خرم یک دکـــترای اصل اصل از « کمــــبریج»
مدتی هم ترمی مرحــوم کردان می شــــوم !!
جنس های شـــــهر ما ناخالصــــی دارد زیـــاد
چنــــد روزی عازم ماهان کرمان می شــــــوم !
آخر برج اســـت و من دنبال خانه خالـــی ام ...!
کلمات کلیدی این مطلب :
طنز ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:14:35
| تعداد مشاهده این شعر :
936
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.