قرعه زد بار دگر عشق به نام من و تو
داشت میریخت فلک زهر به جام من و تو
انقدر رشته مهر دل ما محکم بود
که پریشانی و غم رفت ز بام من و تو
دیدی اخر که همین تنگ دلیهای دلم
کرد این فاصله را اهلی و رام من و تو
گر چه ان قاصد خوشبختی ما پر زده بود
عاقبت صید شد ان مرغ به دام من و تو
سر زد از مغرب عشق من و تو , صبح سپید
کاش دیگر نشود نوبت شام من و تو
بعد از این هست یقینم که عسل میریزد
دست ایام دگرباره , به کام من و تو
نیست چیزی که بهایش بود افزون از عشق
اخرین بیت غزل هست پیام من و تو
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/19 در ساعت : 18:17:3
| تعداد مشاهده این شعر :
1027
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.