91/2/19
بیرون از این اتاقِ سراسر سفید پوش
شهری است پر ز آهن و آدم ، کنار هم
یک تابلویی مقابل این جا گذاشتند
یعنی نشسته اند تب و غم، کنار هم
هر کس که پای گذارد در این مکان
خواهد شنید ناله ی عالم، کنار هم
بر روی صورتم شده پیدا غبار مرگ
زخمی قدیمی و رمقی کم، کنار هم
ما پای حرف خویش که مردانه ماند ایم
اینجا نشسته ایم مصمم ، کنار هم
در زیر تیترهای درشت آرمیده اند
از یاد رفتگان مُسلّم ، کنار هم
مانند خط عشق ، شلمچه، دو کوهه ها
یادش بخیر، حاجی و زمزم ، کنار هم
یادش بخیر لحظه فریاد یا حسین!
ایام فاطمی و مُحرَم کنار هم
حالا فقط برای من یک عکس مانده است
عکسی از آن دوپیکر مبهم ، کنار هم
این چند درصدی که به من داده ای، بگیر
حق و حساب عشق مرا هم ، کنار هم
این داستان کهنه ی حوا و آدم است
ماندن میان این همه آدم ، کنار هم !
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/21 در ساعت : 16:59:41
| تعداد مشاهده این شعر :
876
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.