ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شطرنج باز


مرا دعوت به بازي كرد و آنگاه



نشست و مهره ها را كرد تقسيم



سفيد از من...سياه از تو...(چنين گفت!)



كه باشم ابتداي راه تسليم!



 



براي حركت آغاز بازي



تمام عزم خود را جزم كرد او



پس از آن حركت سرباز خود را



سلام ِ ابتداي رزم كرد او...



 



به چشم من نگاهي كرد و آنگاه



براي پاسخ من ماند خاموش



نزاع مهره هامان گشت آغاز



صداي پاي فيل و اسب در گوش



 



يكايك مهره هايم رفت از دست



فقط من ماندم و يك كهنه سرباز



حريفم روزگار سنگدل بود



همان شطرنج باز حيله پرداز



 



به هر سو مي دويدم مهره ها را



جلوي پاي من در پيش مي كرد



به يك ترفند در بازي تقدير



مرا با مهره هايش كيش مي كرد



 



كشاكش بين يك تن بود و بسيار



مرا ترس شكست از پاي انداخت



ولي سرباز من بي وقفه با شور



به سوي آن حريف كهنه مي تاخت



 



نگاهی کرد برق آسا به چشمم



كه پيروزي از آن ماست اي دوست



ندارد ترسي از ترفند دشمن



هر آنكس كه اميد و عشق با اوست



 



ورق برگشت و آمد لحظه اي كه



به پا شد در دل صفحه جدالي



كه بهر روزگار و مهره هايش



نماند از رزم سربازم مجالي



 



به چشم خويشتن ديدم كه آن رند



برايش هيچ ترفندي نمانده



همان عشق و اميد كهنه سرباز



مرا تا مرز پيروزي كشانده...



 



حريف خسته ام از پا در آمد



صداي ناله اش پيچيد در باد



نگاهش در نگاهم مات شد بعد



كنار مهره ها بر خاك افتاد



 



تو اي پيري كه نامت روزگار و



هزاران بازي ات در آستين است



خداحافظ! حريف دير سالي



كه ننگ خدعه هايت بر جبين است



 



خداحافظ ! ولي روزي دوباره



تو را تا پاي بازي مي كشانم



سفيد از تو...سياه از من...تو را باز



به داغ اين سفيدي مي نشانم 


کلمات کلیدی این مطلب :  شطرنج ، باز ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/2 در ساعت : 5:19:28   |  تعداد مشاهده این شعر :  1152


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/3/2 در ساعت : 22:55:3
سلام و عرض ارادت
شعری روان با دوبیتی های پیوسته ی شیرین و سوژه ای دلنواز بود . دست مریزاد
*******************
سلام استاد عزیز
نظر لطف شما هم برای من دلنواز بود و شیرین...سپاس از شما.
مصطفی پورکریمی
1391/3/7 در ساعت : 12:45:25
سلام بسیار زیبا بود خصوصا پایان بندی معرکه بود موفق باشید
.................................
سلام
ممنونم بزرگوار
علی رضا آیت اللهی
1391/3/3 در ساعت : 1:55:42
سلام
قطعه اي است بسيار زيبا و روان و برآمده از قريحه اي خدادادي
روايتگري است به توالي و حاكي از نظم فكري سراينده
آئينه اي است از فلسفه عمومي در زندگي و برخورد با ماوراء الطبيعه
با وجود آنكه خواننده را به ياد شعراي قديمي سبك خراساني و عراقي ، به ويژه در پند نامه ها ، مي اندازد به روز است و دلنشين . دلشاد و موفق و مؤيد تر باشيد انشاء الله
*************************
سلام استاد بزرگوار
این همه لطف شما را نمیشود در یک جمله پاسخ گفت اما اینجا مجال بیش از این نیست : ممنونم استاد گرامی.......زنده باشید
حمید وثیق زاده انصاری
1391/3/2 در ساعت : 5:52:0
به شطرنج زمانه کس نبرده است
اگر مغرور دانایی خویش است
هماره در حریف اینگونه بنگر
که او مغلوب نادانی خویش است
درود. شعر بسیار زیبا و دل انگیزی سرودید
********************
سلام
ممنون که خواندید و ممنون از نظر لطف شما...
سینا شهیدا
1391/3/7 در ساعت : 23:2:5
سلام.
زيبا بود مثل انديشه ي بزرگمهر.
زيبائيش پيوسته بود تا آخر داستان.
كامروا باشيد.
............................................
سلام
تشکر از شما و حسن نظرتان.زنده باشید
بازدید امروز : 6,595 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,722,063
logo-samandehi