ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کلاغیه

وقتی که عشق قافیه پرداز می شود

تنها کلاغ قصه ی ما راز می شود

در روزهای سرد دلش بی قرار، آه

با یک نگاه حادثه آغاز می شود

پشتش تمام خاطره ها صف کشیده اند

با روزهای خاطره دمساز می شود:

در لابه لای شاخه ی بی برگ دیده است

دست از همه، برای همیشه کشیده است

از کل خانواده ی خود طرد می شود

او كم كمك براي خودش مرد مي شود

با كوله بار خود همه را ترك مي كند

اينجا كلاغ را چه كسي درك مي كند؟؟؟

در شهر هر کسی به خودش رنگ می زند

شاید سیاه باشد و نیرنگ می زند

اما کلاغ ساده ی ما گریه می کند

در بند بند خاطره ها گریه می کند

با آب چشم خود دل خود را سپید کرد

با هق هق شبانه و با اشک های سرد

حالا دلش سپید ولی تن سیاه بود

ای کاش رنگ های جهان اشتباه بود!!!

اما دویست سال برایش اضافی است

تنها، بدون عشق، همان بیست کافی است

چون برگ هاي زرد دلش بيقرار شد

افتاد روي خاك و پس از آن بهار شد...

پایان زرد خاطره ها درد روزگار

این انتهای قصه ی یک عمر غار غار!!!

برگشتن کلاغ به خانه محال شد

یک خودکشی برای کلاغی که چال شد

از جنس برگ های درختان باغ بود

تنهاترین حقیقت دنیا کلاغ بود ...

 

سيد علي رضايي

کلمات کلیدی این مطلب :  کلاغیه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:21:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1147


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,628 | بازدید دیروز : 11,772 | بازدید کل : 121,756,645
logo-samandehi