ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



لهچه ی ماه را نمی فهمم
لهجه ی ماه
خسته از خانه می زنم بیرون ،شب بدخواه را نمی فهمم
حس خوبی ندارم از اینکه ، راه و بیراه را نمی فهمم
من که هستم چه می کنم اینجا...!؟ پاسخی هیچ کس نمی دَهَدم
با مَنِ خود همیشه درگیرم ، گاه و بیگاه را نمی فهمم
می رسم ابتدای آزادی ، کوچه با عشق نوحه می خواند
حال و روزم کمی مساعد نیست، حرف مداح را نمی فهمم
ظاهر و باطنم مقابل هم ، چهره ام روشن و دلم تاریک
گوشهایم پراست انگاری ، لهجه ی ماه را نمی فهمم
خیمه و چادر و دل سوزان، زخم های نشسته بر میدان
بوی اسپند و نم نمِ باران ، دل ِ گمراه را نمی فهمم
چشم در چشم مردمی شفاف، یوسفی در خودم نمی یابم
سایه ی گرگ در من افتاده ، غربت ِچاه را نمی فهمم
.
خسته ام خسته از زمین و زمان ، سالها می شود که اینطورم
پیرو حزب بادم و فرق ...کوه از کاه را نمی فهمم
.
.
.
آه...آقا ، بگو که نامش چیست ...؟! این خیابان که رد شدم ازآن ..
انقلاب است در دلِ مردم!، تپشِ راه را نمی فهمم
می روم باز هم کمی نزدیک،تکیه ی عاشقانه ای برپاست
می نشینم کنار و مفهومِ...شب جانکاه را نمی فهمم
تکیه از داغ لاله می سوزد ، ماه در پای برکه می افتد
باده می جوشد از خُم و ساغر ...اشک ناگاه را نمی فهمم
لب ِ باران نخورده سوزانست ،آتشی در ضمیر من برپاست
روضه خوان می رسد به ثارالله ، سکته ی آه را نمی فهمم
شورش ِ دل ، به راه افتاده ،چشم نرگس به ماه افتاده ...!
بار دنیا نشسته بر دوشم ،شهرت و جاه را نمی فهمم

سمت پرواز را نشان بدهید ، بال امن یجیب می خواهم
فرصتم اندک است و مقصودِ ، عمر کوتاه را نمی فهمم

م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی

کلمات کلیدی این مطلب :  لهجه ی ماه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:22:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  984


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,909 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,718,377
logo-samandehi