ازنقطه نظرات دوستان بهره خواهم برد
میهمانی عشق
به عشقت پهن کردم سفره ی سبز نیازم را
که تو زیبا کنی مهمانی پر رمز ورازم را
هنوز از شوق می بالم به خود وقتی که می بینم
ملائک سجده می گویند روح سر فرازم را
من آن پیغمبر خورشید بر دوش خودم هستم
که روشن می کنم با اشک شب های حجازم را
تب تکبیره الاحرام می افتد به جان شب
و می بوسند شب بوها ضریح وجانمازم را
خلیلم ، تو ولی بگذار سرگرم خودم باشم
نکن بر من گلستان ، شعله ی سوز وگدازم را
شکسته این قفس ها را و شوق آسمان دارد
قنوتی که مهیا می کند پرهای بازم را
طنین "ربنا افرِغ علینا"می وزد در من
و تو بر خرمن شب می کشانی سوزِ سازم را
--
گدایی سرکشم ، هر شب می افتم پای درگاهت
تو اما رد نکن ای شاه ! دستان درازم را
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/4 در ساعت : 19:1:42
| تعداد مشاهده این شعر :
1056
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.